زن در جامعه اسلامی، ابزاری برای رفع شهوت مرد
نیست. تن فروشی به منظور ارضای جنسی سابقه طولانی دارد، گفته می شود از روزی که انسان
وجود داشته فحشا نیز رایج بوده است، به این دلیل تن فروشی یکی از قدیمی ترین حرفه
های دنیا شناخته می شود.
آری صيغه نوعی فحشای دينی است. زيرا درست مثل
فحشا درآن تنوع وتکرار وجود دارد (يک زن را برای ده ها مرد صيغه می کنند و مرد و زن
درگيردرصيغه دائما ازشاخه ای به شاخه ای ديگر می پرند). درصيغه نيز مانند فحشا نياز
اقتصادی زن با نياز شهوانی مرد معاوضه می شود. شباهت ديگر بين اين دو، يک طرفه بودن
رابطه است به اين معنی که زن معمولا شوهر موقت خود را نه ديده و نه شناخته است و نه
کوچکترين علاقه ای به او دارد، بلکه صرفا بخاطر فقر و بدبختی تن به اين رابطه می دهد.
حال ببينیم چرا مردان بدنبال صيغه می روند؟
نخست اینکه از تعهدات انسانی ازدواج و حتی تعهدات
يک رابطه ی آزاد دوطرفه توأم با عشق طفره بروند.
دوم اینکه دراغلب جوامع مذهبی، فحشای علنی ممنوع است، چه به سبب تعصبات دينی و چه به اين علت
که فحشا دکان حاکمان دين راتخته می کند، لذا
مردان چاره ای جز تن دادن به صيغه ندارند.
سوم
اينکه برخی از مؤمنين و متعصبين مذهبی بخاطر آنکه مرتکب گناه نشوند، با عنوان کردن اينکه
اسلام همه کارها را آسان کرده است، بجای فحشا
بدنبال صيغه می روند.در گذشته صيغه کنندگان را اغلب مسافران، زوار و پيرمردانی که درپی آزمايش
توانائی جنسی خود بودند تشکيل می دادند. داستانهای فراوانی ازمردان زن دار شنيده ایم
که تنها به زيارت می روند ودرآنجا "آقا" برايشان زن صيغه می کند. صيغه صرفا
فی مبلغ المعلوم والمدت المعلوم بوده و بعد از آن چه برسرزن بيچاره می آید واگر باردار
شود چه مصائبی بر خود وکودکش می رسد، به صيغه کننده مربوط نیست. درست مثل فحشا، بعداز
پايان مدت هيچيک ازطرفين يکديگر را نمی شناسند. درصيغه عملا نه رضايت طرفين درکار است،
نه محدوديتی وجود دارد و نه مشروط به شرايط حقوقی يا انسانی است. مضحکتر از اين نيست
که صيغه را به عنوان عرف لازم بدانيم و این عرف را به عنوان هنجاری که برای حفظ جامعه
ضروری است، تعريف کنيم. صيغه يک رسم قديم مذهبی و نه عرفی است که اسلام از جوامع ديگر
و عربستان پيش ازاسلام به عاريت گرفته است. صيغه هنجاری است برای حفظ روابط غيرانسانی
و ضد زن، و وجودآن نيز برخاسته ازخواستگاه های شرع است نه عرف. گرچه درمتون مختلف اغلب
شرع وعرف با هم می آيند، ولی در بیشتر مواقع، عرف در مقابل شرع قرار داشته است. جامعه
ی عرفی جامعه ای است که درآن دين وسياست ازهم منفک ومجزا هستند. صيغه ترفندی است شرعی
برای اخاذی و سوء استفاده و نه برخاسته از عقل و منطق، بلکه محصول جامعه ای است که برآن جهالت ودروغ و دورویی
حکمروایی می کند.
همين امروز در نهادهای مجری صيغه مانند مساجد
و تکايای معتبرمبالغی برای اجرای این امر ساده به جيب می زنند. تازه این غيراز پولی
است که دلالان محبت اخاذی می کنند. در صيغه تعهدات قانونی وجود ندارد، بلکه صيغه خود
وسيله ای است برای طفره رفتن از هرنوع تعهد قانونی. صيغه يکی از تمهيدات ظالمانه جامعه
ای ضد زن و بزرگترين ظلم و تحقيری است که جامعه ی مذهبی عليه زن روا داشته است .
اشتباه است اگر فکرکنيم نظام حاکم برايران صيغه
را صرفا بخاطر تعصب دينی يا به عنوان يک سنت اسلامی تشويق می کند.در جامعه اسلامی بعلت
فقر، بيکاری وتبعيض شديد جنسی، راهی برای گروهی از زنان محروم بجز، تن دادن به فحشا
وتن فروشی باقی نگذاشته است.
مردان نيز بنا به همين دلايل ودلايل ديگری مانند
جدائی شديد زن و مرد، فشارهای روانی، عدم امکان ازدواج بخاطر فقر وبی پولی و عدم امکان
ايجاد روابط عاطفی با جنس مخالف به طرف رابطه جنسی مبتنی بر روسپيگری کشانده شده اند.
دراين شرايط صيغه به عنوان راه حل اقتصادی،
اجتماعی رژيم ظاهر شده است. چه راه حلی از اين بهترکه برای سردمداران رژيم هم سود
و منافعی دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر