اتفاق جالب توجه و قابل تأمل :
ديروز ساعت 6 بعدظهر زنگ خانه مان را مي زنند مادرم خانمی را از پشت
آيفون مي بيند گمان مي كند يك عروس خوب برایش پیدا شده! در را باز مي كند ، خانم وارد
خانه مي شود به مادرم سلام مي كند و مي گويد : من با شما كاري ندارم اصلا هم نترسيد
!!! يكراست مي رود سراغ يخچال و فريزر ، هرچه در فريزر و يخچال بوده درون كيسه اي كه
با خود همراه داشته ريخته و ميرود هنگام رفتن كلي هم به مادرم و رفتگانش دعا مي كند
كه شب جمعه اي دست خالي نمي رود !!!!!
آخه جناب آقا فرمودند ما از موضع قدرت ! با شيطان
براي دفع شر مذاكره مي كنيم !!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر