درحکومت هاي خودکامه،دیکتاتور براي پيشبرد اهداف
خويش و ترسيم چهره اي مقبول و موجه از حکومت خود در نظر عامه مردم از شيوه ها و ترفندهاي
مختلفي بهره مي گيرد. يکي از اين ترفندها استفاده از دين و ظواهر مذهبي در جوامع ديني
است با اين توضيح که حکومت هاي استبدادي براي دستيابي به جايگاه و موقعيت در جوامعي
که از پايبندي به ارزشها و آموزه هاي ديني برخوردار هستند نقاب دين بر چهره خود زده
و اهداف استبدادي خويش را زير نقاب دين پنهان مي نمايند و پس از آنکه جايگاه خود را
تثبيت نمودند ماهيت خويش را آشکار مي سازند در واقع اين حکومت ها از دين به عنوان ابزاري
براي پنهان نمودن مقاصد خويش استفاده مي کنند و تلاش مي کنند بدين وسيله تمام اعمال
خويش را ديني جلوه دهند و به آن مشروعيت بخشند از اين رو اين نوع حکومت هاي استبدادي
دینی به مراتب از ساير حکومت هاي استبدادي خطرناک تر هستند.
پدیده
مذهب و به قدرت رسیدن حاکمیت مذهبی را در نیمه سده بیستم در شبه قاره هندوستان مشاهده
کردیم که باعث پدید آمدن دو کشور اسلامی بنگلادش و پاکستان شد و سپس در پایان سده بیستم
در ایران و اکنون در سده بیست و یکم در کشورهای مصر، تونس حاکمیت های مذهبی قدرت را
در دست گرفته اند.
در کشورهایی که مردم برای رسیدن به آزادی و استقلال
واقعی بپا می خیزند، دکانداران دین از نارضایتی مردم و شرایط بد اقتصادی سوء استفاده
کرده و اجرای قوانین دینی، یا به قول خودشان شریعت را تنها راه رهایی مردم می دانند
و وعده می دهند که برآورده شدن خواست ها و آرمان آنان تنها از راه استقرار حاکمیت دین
و اجرای قوانین مذهبی امکان پذیر است.
نفوذ دین میان توده های مردم و حمایت های پنهان
و آشکار قدرت های جهانی دو عامل به قدرت رسیدن حاکمیت های مذهبی در این گونه کشورها
شده است. طبیعی است که با گذشت زمان مردمی که برای رسیدن به آزادی و مردم سالاری به
پاخاسته بودند متوجه می شوند که حاکمیت مذهبی نه تنها آنان را به هدف هایشان رهنمود
نکرده اند، بلکه به سوی بدبختی های بیشتر و دین گریزی سوق می دهد. از این رو علیه نظام
های حاکم قیام می کنند .
همچنين در کشور خودمان ايران،به عنوان نمونه رهبران حکومت اسلامی خود را پايبند به
دين معرفي نموده اند و از عالمان ديني دیگر نیز در جهت مشروعيت بخشيدن به حکومت خود
سوءاستفاده کرده اند، ولي حکومتشان داراي ماهيتي کاملا استبدادي بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر