متأسفانه اصطلاحاتی غلط و از پایه دروغ در
میان مسلمانان رواج یافته است که شبانه روز طوطی وار آن را بیان می کنند. آنها
ادعا می کنند که اسلام و در رأس آن قرآن سبب پیشرفتهای علمی در بسیاری از کشورهای
اسلامی شده است و از آن نتیجه می گیرند که اسلام آنقدرها هم که امروزه به نظر می رسد
بد نیست و نتیجه حضور اسلام در میان مسلمانان را که باعث بدبختی و نکبت است قبول
نداشته و بر این باورند که این اسلام حال است که به این شکل است و به دلیل دخالت
اجنبی ها به این روز افتاده است و روزگاری اسلام باعث پیشرفت و بهروزی مردمان بود!
یکی از این اصطلاحات غلط، اصطلاح تمدن
اسلامی است! اگر منظور اینست که تمدن های ملت مسلمان ناشی از مکتب اسلام است، باید
یادآور شد که اسلام یک مکتب که از جامعه عرب برخاسته است می باشد و تمدن عرب هم چه
قبل و چه بعد از اسلام در علوم عقلی و نقلی سهمی نداشته و مجموع تمدن عرب شعر بوده
آن هم از نوع حماسی یا بهتر بگوییم از نوع رجز خوانی.
در هیچ یک از علوم عقلی و نقلی عربهای پیش
از اسلام تألیفی ندارند . وقتی به نام اسلام و به امید رسیدن به نان و آب، ایران و
بسیاری از کشورها را متصرف شدند، پذیرش مردم این کشورها موجب شد که تمدن ترکیبی
بدست آورند. از تمدنهای ایرانی و هندی و یونانی معجونی بوجود آمد که تمدن کشورهای
مسلمان شد و در مورد ایران، چون حکومتهای عربی دیکتاتور بودند لذا علما و
دانشمندان ایرانی اکثر تألیفشان را به زبان عربی نوشتند و تمدنی برای عرب ها
ساختند. ابن خلدون مورخ و جهانگرد نامدار عرب که خود مسلمان بوده است در مقدمه خود
می نویسد :از
امور غريب يكی اينست كه حاملان علم در اسلام غالبا از عجم بودند خواه در علوم شرعي
و خواه در علوم عقلی و اگر در ميان علما مردی در نسبت عربی بود در زبان و جای
تربيت و پرورش از عجم شمرده مي شد و اين از آن روی بود كه در ميان ملت اسلام در
آغاز امر علم و صنعتی بنا به مقتضای سادگی و بداوت آن وجود نداشت و احكام شريعت و
اوامر و نواهي خداوند را رجال به سينه ها نقل مي كردند و مأخذ آنرا از كتاب و سنت
به نحوی كه از صاحب شرع و اصحاب او گرفته بودند مي شناختند. دراين هنگام تنها قوم
مسلمان عرب كه از امر تعليم و تأليف و تدوين اطلاعی نداشت و حاجتی آنان را بدين
كار برنمی انگيخت و درتمام مدت صحابه و تابعين وضع به همين منوال بود… و ما قبلا
گفته ايم كه فنون نتيجه تمدن است و عرب دورترين مردم از آنند پس علوم خاص نواحی
متمدن گشت و عرب از آن دور ماند و متمدنين اين عهد همه عجم و يا از كسانی بودند كه
در معنی از آن دسته شمرده مي شدند يعني موالی و اهل شهرهايی كه در تمدن و
صنايع پيرو عجمان بودند زيرا ايشان بر اثر
رسوخ تمدن در ميان خود از هنگام دولت پارسيان برای اينكار بهتر و صالح تر بوده اند.
جرجی زیدان مورخ عرب و طه حسین مصری عرب شده
که از محققان و نامداران بزرگ مسلمان هستند سخنان ابن خلدون را به نوعی دیگر تأیید
کردند. اما اصطلاح غلطی دیگر، اصطلاح علوم اسلامی است چرا که اساسا اسلام مکتب
تفکر و اندیشیدن و پرورش علم و ساختن این عالم نیست. مکتبی است با صفت دیکتاتوری و
دشمن همه آنها که مسلمان نیستند. و این را از روز نخست تشکیل اسلام می توان مشاهده
کرد. از این گذشته مگر ما علوم مسیحی علوم یهودی و یا علوم بودایی داریم که علوم
اسلامی داشته باشیم! مطالعه تاریخ نشان می دهد که اعراب تازه مسلمان که با شمشیر
اعراب مسلمان شده بودند تا پایان دروان بنی امیه هیچ علاقه ای به علوم عقلی
نداشتند و فقط علوم حدیث و قرآن در این دوران رواج داشت. نظر حاجی خلیفه در این
مورد خواندنی است: عرب در صدر اسلام به هيچ
يك از علوم مگر به زبان خود و معرفت احكام اسلام و فن طب كه بر اثر حاجت عموم نزد
برخی از افراد آن قوم موجود بود به چيز ديگر توجه نداشت و اين عدم توجه از باب حفظ
قواعد اسلام و دور داشتن عقايد مسلمين پيش از رسوخ و استواری بنيان ايمان، از خللی
بود كه نتيجه نفوذ علوم اوائل است تا آنجا كه روايت مي كنند مسلمانان آنچه كتاب در
فتوحات بلاد يافتند سوختند و همچنين نظر در تورات و انجيل هم ممنوع بود تا اتحاد و
اجتماع كلمه در فهم و عمل كتاب الله و سنت رسول حاصل شود و اين حال تا آخر عصر
تابعين (نسل دوم بعد از محمد) دوام داشت و از آن پس اختلاف آراء و انتشار مذاهب
رواج يافت و توجه به تدوين به ميان آمد. صحابه و تابعين بر اثر خلوص نيتی كه به بركت
صحبت رسول الله داشتند و قرب عهد او و قلت اختلافات و امكان مراجعه بثقات، از
تدوين علم شرايع و احكام مستغنی بودند تا آنجا كه برخي از آنان از كتابت علم كراهت
داشتند و در اين باب به آنچه از سعيد الخدری روايت شده استناد كرده و گفته اند كه
او از پيامبر اذن كتابت علم خواست اما پيغمبر او را اجازت نداد و از ابن عباس
روايت كرده اند كه او كتابت را نهی كرده و گفته بود كه هركس پيش از شما به كتابت
دست زد گمراه شد و مردی نزد عبدالله بن عباس رفت و گفت من كتابی نوشته ام و مي خواهم
بر تو عرضه كنم و چون بدو نشان داد از وی گرفت و به آب شست . وی را گفتند چرا چنين
كرد؟ گفت زيراهنگامی كه اطلاعات خود را نوشتند به كتابت اعتماد مي كنند واز حفظ
دست مي كشند و عملشان از ميان مي رود.
آنها با توجه به آیه 59 سوره الانعام که
میگوید: «هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین آمده است» و دیگر آیات با این
مضمون خواندن کتابهای دیگر را بدون فایده می دانستند. به همین خاطر است که در
فتوحات خود به هر کتابخانه ای دست میافتند به آتش می کشیدند. هنگامی كه عمروبن
العاص مصر را فتح كرد و بر ذخائر علمي اسنكدريه دست يافت به فرمان عمر آنها را
سوخت و در ايران نيز فاتحان عرب از نظاير اين اعمال خودداری نكردند و سعدبن ابی
وقاص به فرمان خليفه خزانه های كتب ايران ميان برد.
بنابراین طبق نوشته های مورخین عرب که خود
نیز مسلمان بوده اند ، تازیهای عربستان از علم و دانش بی بهره بوده اند و ویژگی
علم به عرب یک پندار غیر واقعی است زیرا بنیانگزاران واقعی علم و فلسفه، ایرانی ها
و یونانی ها بودند. تمامی آنچه که به عنوان علوم اسلامی بیان می شود یا ترجمه کتابهای
یونانی است که توسط ایرانیان به زبان عربی نوشته شده اند و یا نوشته های دانشمندان
و فلاسفه ایرانی است که برخی از آنها دنباله رو فلاسفه یونان بودند. از این گذشته دانشمندان
و فلاسفه برجسته ای را که به آنها پسوند اسلامی زده اند، اکثرا دیدگاهای ضد اسلامی
داشتند مانند (فارابی، رازی، خیام، ابن سینا، ابوریحان بیرونی) و برخی از انها در
دوران تفتیش عقاید توسط روحانیون به جرم کفر
مورد آزار و حتی به قتل رسیدند مانند (سهروردی، ابن راوندی، جعد بن درهم،
ابوالعباس سرخسی، ابن مقفع، صالح بن عبدالقدوس، ابن ابی العوجاء، بشار بن برد،
حسين بن منصور حلاج، ابن عطاء آدمی، عين القضات همدانی، محمد بن سعيد بن حسان،
بقلی ...),
نتیجه اینکه اصطلاحات تمدن اسلامی و علوم
اسلامی دو دروغ جابرانه است که مسلمانان برای حفظ ظاهر و آبروی نداشته خود به آن
متوسل می شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر