جریانات سیاسی از کلمات برای راه، روش و
حرکت خود استفاده می کنند. پایه گزاران هر جنبش سیاسی همواره سعی می کنند تا با
ارائه تعاریفی مشخص از واژگان پر کاربرد در آن جنبش، راه و هدف آن حرکت را تعیین
نمایند.
جریان اصلاح طلبی حکومتی که در حال مشاهده لگد خوردن لاشه مرده خویش است مدت
قابل توجهی توانست تا با دارا بودن منابع و رسانه های تبلیغاتی عظیمی که در
اختیارش قرار گرفته بود معانی لغات را تغییر داده و اصول بازی را نه تنها در سطح
داخلی که در سطح بین المللی نیز برهم زند. این جریان توانست تا با تغییر دادن
معانی برخی کلمات اساسی در صحنه داخلی عملا معنای فعل خاله بازی را در دل کلمه
سیاست ورزی جای دهد و در صحنه بین المللی با بهره بری از نام اپوزسیون حکومت در
واقع اپیلاسیون حکومت را به منظور
زیبا سازی ظاهری جمهوری اسلامی در دستور کار خویش قرار دهد.
وقتی شیادان حکومتی با نام اصلاح طلب وارد
عرصه سیاسی کشور شدند، کلمه اصلاح طلبی ناگهان ردایی شد برای عافیت طلبی. کلمه
مبارزه، به یک باره با عبارت عدم هزینه اجین شد و در همان راستا متدهای مبارزه به
کارهای کذایی و خنده آوری همچون افروختن شمع، هواکردن بادکنک، چینش سفره هفت سین،
و… تغییر یافت؛ هرکس هم که حاضر به پرداخت
هزینه و مبارزه ی واقعی بود، خشونت طلب نام می گرفت!
از آن پس عامه جامعه ایران در خاله بازیی که
بر پا شده بود سردرگم ماند و جامعه دچار سکون سیاسی عظیمی شد تا جمهوری اسلامی
بتواند از برکت آن به عمر خویش ادامه دهد. دستگاه های تبلیغاتی داخلی و خارجی این
حکومت هم با هزاران هزار تبلیغ به ثبات این تغییر معانی یاری رساندند.
هربار که رشادتی صورت می گرفت، سگان ولایت فرزندان
این خاک را دندان گرفته و تا آنجا که می توانستند به رکورد جنایت خویش می افزودند.
مبارزین که حالا هزینه هم داده بودند، در سیستم خاله بازی جریان اصلاح طلبی حکومتی،
خشونت طلب نام می گرفتند.
مردم برای قدری آزادی سیاسی هزینه های
هنگفتی را پرداخت می کردند، اما مگر در خاله بازی عافیت طلبان (سیاست ورزی اصلاح طلبان
حکومتی) جایی برای مبارزین واقعی سیاسی وجود داشت؟ مردم به خیابان ها می رفتند و
با برپایی تجمعات مدنی فریاد اعتراض سر می دادند، اما مگر متدهای مبارزه چیزی به
غیر از افروختن شمع و چینش سفره هفت سین تعریف شده بود؟ عده ای که صادقانه و بر
اثر تبلیغات شدید، به جریان رهبری مخالفان حکومت جمهوری اسلامی دل خوش کرده بودند
خیابان ها را مشابه اعتراض در جوامع پیشرفته پر می کردند و منتظر دستور رهبر سیاسی
آن جریان می نشستند، غافل از اینکه رهبران سیاسی آن تشکیلات مخالفان که آنها منتظر
حرکتش بودند در عمل چیزی به غیر از آبدارچی یک تشکیلات خاله بازی نبود.
نتیجه این شده است که امروز برخی فکر می
کنند سرنوشت آنها چیزی به غیر از سوختن و ساختن با حکومت خونخوار ملایان نیست. با
خود می گویند که این حکومت اصلاح بشو نیست، رفتنی هم نیست، نیروی صادقی هم وجود
ندارد که با اعتماد کردن به آن بتوان این حکومت را به زباله دان تاریخ فرستاد. آخر
آنها سالیان درازی زخم خورده یک خاله بازی بوده اند و به راستی حق دارند که با
توجه به معانی دروغینی که در ذهن آنها فرو کرده اند، خود را در یک بن بست ابدی
تصور کنند.
اما خوشبختانه گروه هایی بوده اند که در
تمام آن سالهایی که یک جامعه در رویای اصلاح حاکمیت جمهوری اسلامی با متد بر
افروختن شمع به سر می بردند، بر مواضع خود ایستاده و حافظ منافع نهایی مردم ایران
بوده باشند.
خوشبختانه با پایداری و استقامت ستودنی گروه
هایی که در سالهای پس از انقلاب 57 فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه را در کشور
نهادینه کردند و به همان دلیل زیر شدیدترین ضربات تبلیغاتی و حتی نظامی قرار
گرفتند، قلب مخالفین واقعی جمهوری اسلامی همچنان می تپد.
با لطف پایداری مبارزان راستین کشور مردم
ایران به زودی دوباره معنای واقعی کلمات را در خواهند یافت و خود بنا بر ذات آزادی
خواهانه خویش متوجه خواهند شد که می بایست به کدام سو قدم بردارند. به محض فرا
رسیدن زمان مناسب، مبارزان دیگر هراسی از خالی شدن عقبه خویش نخواهند داشت. آنگاه مخالفان
جمهوری اسلامی هماهنگ عمل خواهند کرد و صدای استحکام قدوم هماهنگ سربازان جنبش
آزادی خواهی کشور ناقوس مرگ استبداد آخوندی و سرود آزادی خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر