25 سال پیش بود که رژیم منحوس آخوندی ایران
بار دیگر موتور انسان کشی خود را به راه انداخت و هزاران نفر از زندانيان سياسي را
در دادگاه هاي يك دقيقه اي محاكمه و بلافاصله اعدام كرد. تا يك هفته جوخه هاي
اعدام در سراسر كشور شبانه روز كار مي كردند و صداي گلوله هائي كه شريف ترين و
پيشروترين زنان و مردان ايران را درو مي كردند قطع نمي شد. كاميونها و كانتينرها
شبانه و دزدانه پيكر اين گوهران سرزمين ما را در دل گورهاي دسته جمعي پنهان مي
كردند تا نام و نشاني از آنان نماند؛ كه وقتي كودكان به سن جواني مي رسند با
بيابان برهوتي روبرو شوند و چنين به نظر آید كه در اين جا و عليه تبهكاران حاكم
هيچ شورش و مبارزه اي در كار نبوده است. هنوز كه هنوز است اسرار اين فاجعه تاريخي
كاملا بيرون نيامده است. هر دو جناح رژيم جمهوري اسلامي، محكم بر دريچه اين اسرار
نشسته اند زيرا خوب مي دانند كه چه بي رحمانه و تبهكارانه آگاه ترين عناصر خلقهاي
ستمديده ما را نابود كردند تا رژيم منحوس را پابرجا نگاه دارند.
در سالهایي كه گذشت، آمران و عاملان اين
كشتار كوشيدند اين واقعه را از حافظه جامعه پاك كنند. سران و نظريه پردازان هر دو
جناح اين رژيم مشتركا همه تلاش خود را به كار بردند تا نسل جوان آرمانهاي والا و
اهداف آزاديخواهانه و عدالت جويانه آن مبارزين اسير را نشناسد و از حماسه آفريني
قهرمانان جانباخته خلق در سياه چالهاي جمهوري اسلامي بي خبر بماند. تا دختران جوان
ندانند كه شمار بزرگي از اين دلاوران زناني بودند كه بر بالهاي انقلاب 57 در فضاي
سياسي كشور به پرواز درآمدند، زنجيرهاي سنت را شكستند، ترانه آگاهي خواندند، براي
رهائي ستمديدگان جنگيدند و جان بر سر پيمان خويش نهادند.
اين
كشتار به دستور شخص خميني و با توافق و حمايت نظري و عملي همه سران رژيم انجام شد.
در سالهایي كه گذشت، رسواياني از قماش خامنه اي و رفسنجاني تلاش كردند نقش خود را
در اين كشتار تا حد مأموران معذوري كه مجبور به پيروي از فرمان خميني بودند تنزل
دهند. تعداد زيادي از بازجويان و شكنجه گران و مقامات امنيتي دهه 1360، دستان خون
آلود خود را شستند و لباس روزنامه نگاري و اصلاح طلبي به تن كردند تا گذشته خويش
را از ديد نسل جوان پنهان كنند. اما در آن زمان همين خاتمي به ظاهر متمدن، به عنوان
وزير ارشاد در مخفی بودن اين جنايات در روزنامه ها قلم مي زد و كادرهاي امنيتي و
سياسي دو جناح، از شريعتمداري ها و لاجوردي ها و گيلاني ها تا حجاريان ها و عبدي
ها و آقاجري ها و گنجي ها،در بازجوئي و شكنجه كمونيستها و انقلابيون زنداني از
يكديگر سبقت مي گرفتند. افراد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه بنيانگزاران دفتر
تحكيم وحدت به اصطلاح دانشجوئي هم هستند، مخالف استفاده از كابل و دست بند قپاني و
تابوت عليه زندانيان سياسي كمونيست و مجاهد نبودند. اينان كه امروز در لباس ميش
ظاهر شده اند بارها و بارها شخصا با چك و لگد از زندانيان سياسي پرسيده اند: مال
كدام تشكيلات هستي، چارت تشكيلاتي را بكش، دوستانت چه کسانی اند، چه كتابهائي مي
خواندي و چرا اين كتابها را مي خواندي؟
پس از ارتكاب جنايت تابستان 67، رژيم جمهوري
اسلامي براي خريدن سكوت نيروهاي موسوم به ملي مذهبي و عده اي از روشنفكران و
هنرمندان كه مدارا با جلادان اسلامي را پيشه كرده بودند، به آنان اجازه نشر و قلم
محدود داد. آنان نيز چه خوش خيالانه اين رشوه خفت بار را قبول كردند غافل از آنكه
آدمكشان جمهوري اسلامي به آنان نيز رحم نخواهند كرد و ماجراي مماشاتشان هم بالأخره
از دل تاريخ سر بيرون آورده و رسوايشان خواهد كرد. سكوت شرم آور اينان در مقالاتي
كه در روزي نامه ها يا نشريات هفتگي و ماهانه مجاز مي نوشتند ثبت شده است.
كشتار خونين 67، آزاديخواهي قلابي و دفاع
دروغين امپرياليستهاي غربي از حقوق بشر را افشا كرد. كشورهاي اروپا و آمريكا نه
تنها به اين كشتار اعتراض نكردند بلكه محرمانه بر آن مهر تأیيد زدند. اين فاجعه بي
مانند كه هزاران و هزاران نفر از مخالفين سياسي، دانشجويان مبارز، شعرا و
نويسندگان و هنرمندان انقلابي ايران، در فاصله چند شبانه روز اعدام شدند، حتی در
رسانه هاي به اصطلاح آزاد اينان منعكس نشد. در روزهاي محاكمات يك دقيقه اي و دار
زدن ها، مذاكرات و توافقات پشت پرده دولتهاي امپرياليستي غرب با جمهوري اسلامي
جريان داشت. كشورهاي امپرياليستي خيلي خوب از رخداد اين فاجعه مطلع بودند. اما
منافعشان ايجاب مي كرد كه از تثبيت رژيم جمهوري اسلامي حمايت كنند. آنان پس از
وادار كردن خميني به قبول شكست در جنگ ايران و عراق و سر كشيدن جام زهر، به حكام
اسلامي ايران چراغ سبز دادند كه براي ممانعت از خيزش هاي انقلابي و امن كردن محيط
ايران براي
استثمار و چپاول سرمايه داري جهاني، مي
توانند دست به هر جنايتي بزند. به همين دليل سازمان ملل كه كلوپ بين المللي آنان
است در مورد اين جنايت خونين سياسي خفقان گرفت.
در آن روزهاي كشتار، يكبار ديگر روشن شد كه
در دنيا چه كساني دوستان و متحدان واقعي توده هاي مردم ايرانند و چه نيروهائي در
صف دشمن جاي دارند. در برابر سكوت عامدانه دولتهاي امپرياليستي، اين كمونيستهاي
انقلابي جهان بودند كه به انعکاس اعتراض مردم ايران تبديل شدند و اهداف پليد
جمهوري اسلامي و حاميان امپرياليستش را افشا كردند. جنبش انقلابي انترناسيوناليستي
در اطلاعيه ويژه اي به سال 1367 چنين نوشت: «سران جمهوري اسلامي هنوز تشنه خونند و
عطشي بي پايان دارند. توده هاي مردم سراسر جهان نمي توانند اين جنايت را بي پاسخ
بگذارند…سكوت مدافعان حقوق بشرگوشه اي از طرح
امپرياليستيهاي غربي و آمريكاست. اينها قصد دارند بعد از قرباني كردن بهترين
فرزندان ايران، يعني زنان و مرداني كه قهرمانانه عليه شاه و خميني جنگيده اند،
چنگال خويش را بر پيكر ايران دوباره محكم كنند.
روزها و ماه هاي جنايتهاي رژيم جمهوري اسلامي
به تابستان 67 محدود نمي شود. اين رژيم منحط و عقب مانده و فاسد تولدش را با ريختن
خون مردم جشن گرفته است. در ماه هاي اول به قدرت رسيدن با استفاده از ارتش و سپاه
پاسداران به سركوب و كشتار خلق كرد، خلق تركمن، و خلق عرب پرداخت. در روزهاي اول
استقرار جمهوري اسلامي، آخوندي مانند خلخالي به دستور شخص خميني در كردستان دادگاه
هاي صحرائي به راه انداخت و هر روز صدها تن را به جوخه هاي اعدام سپرد. در تابستان
آن سال پدران و مادران بي قرارانه اسامي فرزندانشان را در ستون هاي روزنامه ها مي
جستند؛ در لابلاي ستون هاي شومي كه نه قبولي هاي كنكور كه نام جوانان اعدام شده را
خبر مي دادند؛ نام دختران و پسراني كه هر روز در خيابانها هنگام فروش نشريه و
تظاهرات دستگير شده و بلافاصله اعدام شده بودند. جوانان نسل كنوني بايد اين اوراق
ننگ و جنايت را از بايگاني مطبوعات بيرون بكشند و در خيابانها به انظار عموم
بگذارند.
امروز بعد از گذشت 25 سال از كشتار زندانيان
سياسي، رژيم جمهوري اسلامي در بحران بود و نبود بسر مي برد. زمان حسابرسي به جنايت
سال 67 و جنايات بي حساب مرتجعين حاكم هرچه نزديكتر مي شود. در چنين شرايطي افراد
حاكمه براي حفظ منافع و فرار از مجازات، خود را بي گناه معرفي كرده و تقصير را به
گردن همدستانشان مي اندازند. در اين ميان، آن جريانات ملي مذهبي كه در مقابل كشتار
67 و جنايات ديگر اين رژيم سكوت اختيار كردند و به همزيستي با آن ادامه دادند،
منظورشان اين است كه مي خواهند مانع از آن شوند كه خلق، انتقام خون دختران و
پسرانش را از صاحبان اين رژيم بگيرد و بايد بر شعار «فراموش نمي كنيم! نمي بخشيم!» پافشاري كرد.
مهره هاي اصلي دستگاه شكنجه و كشتار را بايد شناسائي كرد و وسيعا آنان را به عموم
مردم شناساند تا در ليست مجازات خلق قرار گيرند. هيچ يك از آمران وعاملان كشتار
زندانيان سياسي و ساير جنايات 35 ساله جمهوري اسلامي نبايد ناشناس بماند و جان
سالم بدر برد. خوني كه بر زمين ريخته شده بي جواب نخواهد ماند و نبايد گذاشت كه بي
جواب بماند. و بار مسئوليت اين حسابرسي تاريخي عمدتا بر دوش جوانان مبارز امروز
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر