پیش درآمد؛
این نوشتار در صدد آن است تا با مطالعه و بازخوانی تاریخ، اندکی
بیشتر از تحقیق و تحلیل های معمولی به واکاوی شرایط خطیر انقلاب در سال های گذشته
پرداخته و تحذیری جدی برای برخی بزرگان انقلاب نسبت به فرو غلطیدن در گرداب حوادث
ناگوار و ناپسند به همراه داشته باشد. جستار حاضر تنها و تنها برای هشدار و انذار
نسبت به اشتباهات تاریخی نگاشته شده است که نباید بار دیگر تکرار شوند. و شاید هم
هشداری باشد برای سیاست مدارانی که در فراخنای وقایع تاریخی امروز سرگرم شده و از
دغدغه های دیروز غافل شده اند.
وقایع رخ داده در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با فراز و
نشیب دولت موقت و سیطره ملی – مذهبی ها شروع و با
دستان آغشته به خون منافقین و پرپر شدن مدیران طراز اول کشور در حزب جمهوری و نخست
وزیری ادامه یافت هر چند تاملاتی بر آمده از تدقیق در تمامی حواشی و ناگفته های آن
روزگار را می طلبد اما در تمامی سطوح و معادلات تعریف شده و تحلیل های ذکر شده
برای آن اتفاقات، چیزی بیش از آنچه گفته و دیده شده نمی تواند چارچوبی جدید پیش
روی تحلیل گران و مورخان بگشاید. اما ماجرای قائم مقامی شیخ حسینعلی منتظری و عزل
وی توسط حضرت امام (ره) از وقایعی است که همچنان مطمح نظر تحلیل های بسیاری است .
سیر تکامل و رشد شخصیتی کسی که تا قائم مقامی رهبری پیش می رود آنگاه به دلیل
درگیر شدن در حاشیه های غلیظ تر از متن، مورد غضب بنیانگذار فقید انقلاب قرار
گرفته و عزل می شود از موضوعاتی است که می تواند به عنوان مستندی جهت پژوهش و
واکاوی زوایای مختلف جریان شناختی و شخصیت شناسی انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار
گیرد.
شباهت های دو مقطع تاریخی انقلاب اسلامی
این موضوع از آنجا سوژه ای مناسب جهت مستند سازی و وقایع نگاری
جریان ها و شخصیت های سیاسی سه دهه اخیر انقلاب به شمار می رود که مروری بر حال و
روز برخی شخصیت های سیاسی حال حاضر نشان می دهد که همان گونه که در پیام تسلیت
رهبر معظم انقلاب به مناسب درگذشت آقای منتظری نیز آمده بود «در اواخر دوران حیات
مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را
با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد» در حال
حاضر نیز کسانی هستند که با وجود مجاهدت های بسیار در آستانه امتحانی خطیر و دشوار
قرار گرفته اند که تورق اوراق تاریخ برای آیندگان و نیز شفاف سازی مسائل پیرامونی
انقلاب ضروری می نماید تا به جراحی دقیق رفتارهای این اشخاص و جریان های وابسته
اقدام کنیم. مصداق بارز این افراد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس فعلی مجلس
خبرگان رهبری است.
آقای هاشمی که از سال های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در رده های
مدیریتی بالای نظام حضور داشته است در کنار تغییر و تطورات گسترده ای که زندگی
سیاسی وی پس از انقلاب داشته است در سالهای اخیر به خصوص پس از انتخابات سال 1388
این تحولات دچار رویه ای شگرف و بنیان شکن شده اند به گونه ای که مطالعه مواضع وی
در دو سال گذشته ناخودآگاه پرونده ماجرای عزل قائم مقام رهبری و اتفاقات مربوط به
آن را بازگشایی و به نمونه خوانی این دو واقعه می پردازد. و طُرفه آنکه شباهت های
بسیار ظریفی میان اشتباهات استراتژیک و خطاهای رفتاری و نیز موضع گیری های اجتماعی
و سیاسی این دو شخصیت دیده می شود.
آیا ماجرای سید مهدی هاشمی با مهدی هاشمی تکرار می شود؟
نباید فراموش کرد که استارت مواجهه آقای منتظری با نظام و امام از
زمانی زده شده که وی تحت تاثیر اطرافیانش نسبت به جرائم سید مهدی هاشمی ( برادر
دامادش سید هادی هاشمی) اغماض کرده و مانع برخورد قانونی و عادلانه با جرائم سید
مهدی هاشمی شد. ری شهری وزیر اطلاعات وقت در این باره می نویسد: در شهریور 1365دو
نفر ازاتباع کره جنوبی ازشخصی به نام شنیتا رضایی در کلانتری 5تهران به عنوان سارق
شکایت کردند. کلانتری برای انجام تحقیقات نامبرده را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی و
منزل فرد دستگیر شده یک عدد اسلحه کمری ، مقادیر زیادی شناسنامه جعلی واسناد و
مدارک جعلی کشف شده و ضبط گردید. فرد دستگیر شده در پاسخ به بازجویی ها آدرس خانه
ای را در خیابان یوسف آباد ارائه داد که پس از تحقیقات مشخص شد که این خانه مربوط
به نهضت های آزادی بخش است که زیر نظر سید مهدی هاشمی فعالیت می کند. در آن خانه
49 قلم اجناس غیر قانونی از قبیل اسلحه، مواد منفجره، پودر سرطان زا، اسناد جعلی
و... وجود داشت که بعد از کشف، سید مهدی دستگیر و به اعدام محکوم شد. ( خاطرات
سیاسی، تألیف محمد مهدی ری شهری(
پس از آشکار شدن جرائم سید مهدی هاشمی و تصمیم نظام در برخورد با
ایشان، بیت آقای منتظری (قائم مقام رهبری) و در راس آن شخص آقای منتظری در مقابل
این تصمیم نظام مقاومت می کند. امام خمینی در نامه ای به آقای منتظری می نویسد:
"علاقه اینجانب به
جنابعالى بر خود شما روشنتر از دیگران است."،" این خطر بسیار مهم از
ناحیه انتساب آقاى سید مهدى هاشمى است به شما. من نمىخواهم بگویم که ایشان
حقیقتاً مرتکب چیزهایى شدند؛ بلکه مىخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار،
از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً و امثال آن مىباشند و چنین شخصى، ولو مبرا باشد،
ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالى است که بر همه حفظش واجب مؤکد است. آنچه
مسلّم است و در آن پافشارى دارم رسیدگى به وضعیت و موارد اتهام او است، رسیدگى به
خانه تیمى و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت، به اسم کمک به سازمانهاى به اصطلاح
آزادیبخش. اصولًا یک همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است و باید ایشان، که صلاحیت
این امر را ولو واقعاً براى این سازمانها باشد ندارد و دخالت در حکومت است، جواب
بدهد. این امر قطعى است. و آنچه از شما مىخواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما
به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگى به این امور است. اگر براى شما محذور دارد، به
طورى که تکلیف شرعى از شما ساقط است، سکوت است . حتى در محافل خصوصى دفاع از یک
همچو شخصى که خطر براى حیثیت شما است و احتمال فساد و خونریزى بیگناهان است سَم
قاتل است."
اما پاسخ آقای منتظری به این نصیحت محبت آمیز امام برای پاک کردن
بیت خویش از لوث وجود افراد قاتل و جنایتکار بسیار تاثر آور است. آنطور که مهدی
هاشمی در برگه بازجویی اش می نویسد ، یک روز قبل از معرفی اش به وزارت اطلاعات نزد
آقای منتظری می رود و از وی می شنود که: « امام با نامه خودشان، خواب را از چشم من
گرفتهاند. من هم نامهای نوشتم که خواب را از امام بگیرد.» بخش هایی از نوشته شیخ
حسینعلی منتظری که به خیال خود با آن خواب را از چشمان امام گرفتند به این شرح
است: " من به حسب متن واقع از دو حال خارج نیستم: یا فردی هستم -مطابق
ذهنیاتی که تدریجاً برای شما پیدا شده- ساده اندیش، بازی خور، و مثلاً امثال سید
مهدی هاشمی به من خط و فکر می دهند، و بر حسب مرقومه حضرتعالی، حسن ظن من به اعمال
و افعال و گفته ها و نوشته ها اساس تصمیمات من است و یا اینکه... خود من که تا
اندازه ای سرد و گرم دنیا را لمس کرده ام و با خوب و بد مردم محشور بوده ام، چه
بسا از خود هم فکر و تأملی و اراده ای داشته باشم. اگر فرض اول در حق من صحیح است
پس تأیید و ترویج حضرتعالی و مسئولین و علماء و فضلاء از من و امید داشتن به من
کذایی برای آینده اسلام و کشور و حتی تعریف حضرتعالی از من در همین نامه اخیر صحیح
نیست، و واقعاً لازم است برای آینده کشور و انقلاب فکر اساسی بکنید و مسامحه به
هیچ وجه روا نیست، و آن هم در درجه اول به عهده حضرتعالی است که مؤسس انقلاب بوده
اید و ملاحظه مرا هم نکنید، من یک جو طالب مقام نیستم. و اگر فرض دوم صحیح است، پس
احتمال بدهید عرائضی را که در این نامه می نویسم، کلاً او بعضاً صحیح باشد. نهضتها
و پول نهضتها مربوط به من و مرحوم محمد منتظری است و سید مهدی هاشمی پس از مرحوم
محمد در این جهت از من حکم دارد، حالا که نظر حضرتعالی بر مجرمیت و تعقیب مجرم است
و مرقوم فرموده اید: «تمام کسانی که در این امور دخالت داشته اند محاکمه شوند»
محاکمه اولا باید متوجه من و مرحوم محمد در عالم برزخ بشود نه آقای حسنی و سید
مهدی هاشمی که مأموریتی را انجام داده اند... آقایانی که مدتهاست در پشت این صحنه
هستند و متأسفانه آخر الامر از عنوان حضرتعالی خرج کرده اند، بدانند که اگر سید
مهدی هاشمی را پیش من تکه تکه کنند، من خودم را به کسی نمی فروشم و استقلال فکری و
ارادی خود را حفظ می کنم و خانه من فعلاً که منشأ اثری نیستم قیم لازم ندارد. سید
مهدی هاشمی در زمان شاه در دادگاه اصفهان به زور ساواک به سه مرتبه اعدام محکوم
شد. ولی دیوانعالی کشور زمان شاه این استقلال و عرضه را داشت که حکم دادگاه اصفهان
را لغو کند ولی همین سید مهدی در زمان جمهوری اسلامی اصرار کرد اگر بناست محاکمه
شوم، مرا محاکمه کنید تا گره باز شود و در اصفهان مقدمات محاکمه فراهم شد ولی
شورای عالی قضایی نظر نداد و جلوی آن را گرفت. حالا آقای وزیر اطلاعات می فرمایند
او متهم به بیست و چند فقره قتل است و حضرتعالی هم می فرمایید "متهم به
جنایات بسیار از قبیل قتل مباشرتاً و تسبیباً و امثال آن می باشد " اگر کشور
هرج و مرج است، عرضی ندارم و اگر قانون دارد، اتهام قتل احتیاج به شاکی دارد و مرجع
رسیدگی هم دادگستری است و اطلاعات حق دخالت ندارد... من سید مهدی را از وقتی که
بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من می آمد، می شناختم و پدرش استاد
من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصیات او را میدانم. او مردی است مخلص
اسلام و انقلاب و حتی شخص حضرتعالی، هم خوش استعداد و خوش درک است و هم خوب صحبت
می کند و خوب می نویسد و در عقل و تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر
اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوا هم از آنان کمتر نیست، فقط
بز اخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود. آیا میدانید که مردم در اتوبوسها
و تاکسی ها و صفوف مرغ و تخم مرغ و بنزین و روغن نباتی و گوشت و امثال اینها،
علناً به مسئولین جمهوری اسلامی و حتی متأسفانه به شخص حضرتعالی فحش می دهند؟...
تذکراً عرض می کنم، لازم است حضرتعالی در امور جاریه کشور و جبهه ها، فقط به گزارش
های مسئولین و بیت معظم قناعت نکنید. مسئولین همیشه هم به لحاظ خودشان و هم به
لحاظ رعایت حال حضرتعالی خوبی ها را می گویند و بدی ها را نمی گویند. لازم است
افرادی عادی مورد وثوق که در میان ملت هستند، گاه و گاهی بیایند و محرمانه بدون
حضور احدی و بدون ترس و واهمه اوضاع کشور را صریحاً گزارش کنند و من خوشبختانه از
این شیوه استفاده می کنم"
تلاش های امام برای بازگشت آقای منتظری به اینجا ختم نشد، ایشان پس
از اعتصاب آقای منتظری از ایشان دعوت می کند تا در جلسه سران قوا حضور یابند. شرح
حال این جلسه از زبان سید احمد خمینی در رنجنامه اش خطاب به آقای منتظری خواندنی
است: " امام با کمال بزرگواری شما را خواستند و شما در جلسهای در منزل
اینجانب که سران قوا و نخستوزیر بودند، شرکت کردید. از ابتدا معلوم بود که به شما
گفته بودند که زیر بار هیچ پیشنهادی نروید تا آقا مهدی را آزاد کنند. چرا که با
همه با خشونت برخورد کردید. امام در این جلسه با تواضع بسیار از شما خواستند که
اعتصاب خود علیه نظام را بشکنید. به شما گفتند: آیا شما، ماها را دشمن خود میدانید؟
یقینا این را نمیتوانید بگویید. بعد با حالت بسیار صمیمی و گرم فرمودند: من از
شما خواهش میکنم که این کارها را کنار بگذارید و مشغول کار خود شوید. قبول
نکردید! فرمودند: من به شما ارادت دارم. من مخلص شما هستم. از این مرید و مخلص خود
قبول بفرمایید و به کار خود مشغول شوید. با کمال خشونت گفتید "لا یکلف الله
نفسا الا وسعها" در این هنگام من به دوستان نگاه کردم. دیدم همگی از شرم و
حیا، سرهایشان را پایین انداختهاند و آقای خامنهای اشک در چشمانشان بود. آقای
رفسنجانی و من در جلو امام به شما گفتیم که شما قائل به ولایت فقیه هستید و به قول
خودتان 700 صفحه پیرامون آن مطلب نوشتهاید چرا گوش به حرف امام نمیدهید؟ باز
همان جمله «لایکلف الله نفسا» را به زبان آوردید و امام با خونسردی به شما نگاه میکردند."
(رنجنامه ص 45(
پافشاری امام راحل بر اجرای عدالت از یکسو و عدم تمکین آقای منتظری
از سوی دیگر راهی برای امام رنجدیده امت باقی نگذاشته بود جز اینکه برای حفظ اسلام
و اجرای عدالت، آقای منتظری را از قائم مقامی رهبری برکنار نماید . حضرت امام
درنامه تاریخی مورخ 6 / 1 / 68 خود برای عزل منتظری از منصب قائم مقامی رهبری
نوشتند: "
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم
روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً
بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از
آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را
پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و
مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و
موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت
کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب
به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در
جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و
قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با
اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید.
از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را
ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند
بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله
از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید
-که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که
آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با
اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود
دانید:
1- سعی کنید افراد بیت
خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها
نریزد.
2-از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار
سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3-دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه
اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4-نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای
گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به
سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب
گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا
کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت
شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که
مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما
تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با
نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من
رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم
عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن
نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای
مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت
برنمیدارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه
شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که
واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت
بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای
بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر
پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا
طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود
که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوی الخمینی"
ریز شناختِ نقش هاشمی رفسنجانی در ماجرای قائم مقامی رهبری؛
اما نکته ای که نباید از آن غافل بود نقش ویژه هاشمی رفسنجانی در
قائم مقامی رهبری منتظری است. همان گونه که امام راحل در نوشته خود به صراحت
فرموده بودند: "والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم..... و در
تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم." . درباره نقش اکبرهاشمی رفسنجانی در این
انتخاب روایت ناگفته ای وجود دارد که می تواند گره گشای بسیاری از اقدامات و
تحرکات جریان نزدیک به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد.
آیت الله محمدی گیلانی (رئیس سابق دیوان عالی کشور) در تاریخ
6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل حجه الاسلام رازینی ضمن
سخنانی اظهار داشت: "یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس
خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً (از طریق آقای توسلی و
آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا
پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس
وجوب کردم به عرض مبارک برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: «فردا قرار
است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان
برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛خدمتشان درس
خوانده ام؛ ایشان را عابد و زاهد می دانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده
این کار برنمی آید...». امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا
چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع می کند! از منزل سید
مهدی هاشمی، دست نویسهای او را آورده اند. من دیدم نامه های آقای منتظری از نوشته
های مهدی هاشمی الهام گرفته»! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: آقای منتظری
عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: «امام خیال کرده که آنچه من
برایش مینویسم، الهام از سید مهدی می گیرم»! امام فرمود: « نامه مرا آورد در جلسه
خواند؟!» گفتم: «بله! آقای سید عباس خاتم و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم
بودند». امام فرمود: « او اینطور است»! عرض کردم: «بفرمایید که فردا ایشان به عنوان
قائم مقام رهبری مطرح نشود». امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست، می شود شما
زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم» عرض کردم: «بله،
اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم و این جریان را خدمت شما گفتم. به هیچ کس
نگویید. می ترسم مرا هم شمس آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند»! این را
که گفتم، امام -اعلی الله مقامه- سه بار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد». از دفتر
امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای
هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که
من ایشان را ببینم... شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که
«حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند».
گفتم: « همین طور است». فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را
در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی
آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع
قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن». گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به
آقایان گفته ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم.» فرمودند: «نه، یکی
از دوستان آمده و چنین گفته...» گفتم: «ما اعلام کرده ایم. نمیشود..»
تبار شناسی خاندان هاشمی ؛
نظر به اینکه علت اصلی سقوط و جاماندن مرحوم منتظری از قطار پرشتاب
انقلاب ساده لوحی و حمایت های افراطی و احساسی وی از خانواده اش و علی الخصوص سید
مهدی هاشمی بود به نظر می رسد همین بلیّه دامن گیر خاندان و نزدیکان آقای هاشمی
رفسنجانی نیز شده و همان گونه که بسیار پیشتر از این پیش بینی می شد وی در مرز
میان تعلق به خانواده و دفاع از فرزندانی چون مهدی و فائزه و یا ادامه حیات
خالصانه و مجاهدانه با نظام در تردید گرفتار شده است. از همین رو شناختی اجمالی و
کلی نسبت به نزدیکان هاشمی می تواند در ترسیم نمایی کلی از چارچوب ها و رفتارهای
خاندان هاشمی بهرمانی موثر باشد.
فرزندان هاشمی رفسنجانی:
- فاطمه هاشمی فرزند
ارشد اکبر هاشمی که مدتی رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص بوده است.
- محسن هاشمی ریاست
دفتر تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد اما از آن مهمتر مرد اول پروژه مترو
تهران است. او پسر ارشد هاشمی است و گردآوری خاطرات پدر در حیطه وظایف محسن است.
– فائزه هاشمی
رفسنجانی نماینده مجلس پنجم شورای اسلامی. مدیر مسئول نشریه جنجالی "زن"
که در آن به صراحت احکام مسلم اسلام مانند برابری دیه زن و مرد و تعدد زوجات مورد
هجمه قرار می گرفت. ابراز تاسف از ارزش شدن چادر مشکلی در سال های پس از انقلاب در
یک مصاحبه تلویزیونی، چاپ عکس تبلیغاتی فرح پهلوی در نشریه، مصاحبه و نظرخواهی از
بنی صدر، آزاد بودن اختیار حجاب توسط زنان مسلمان و دوچرخه سواری رسمی و علنی
فائزه از پرخطرترین اقدمات وی در زمان نمایندگی و در دوران چاپ نشریه اش می باشد.
فائزه در عین حال تنها فرزند هاشمی است که در حوادث فتنه ی سبز
بارها بزرگان انقلاب را با دریدگی و گستاخی مورد خطاب قرار می داد. فائزه و
فرزندانش در فتنه های بعد از انتخابات چند ساعتی را در بازداشت بودهاند.
- مهدی هاشمی
رفسنجانی، او مدعی است دکترای خود را از دانشگاه آزاد گرفته است. مهدی ، قائم مقام
حسین مرعشی در کمیته راهبردی ستاد حامیان میرحسین موسوی بوده است. مهدی هاشمی
علاوه بر اینکه در وزارت نفت حضور داشته ریاست بهینه سازی مصرف سوخت را هم داشته
است.
درباره اشتباهات و خطاهای مهدی هاشمی در سالهای اخیر به خصوص فتنه
های مرتبط با انتخابات 88 سرفصل ها و عناوینی ذکر شده که مهدی هاشمی و نزدیکانش
تاکنون نسبت به آنان پاسخ های شفاف و مستدلی ارائه نکرده اند. فعالیت های شفاف و
پنهان اقتصادی، ارتباطات پنهان و خطرساز ، نقش ویژه در مسائل مرتبط با دانشگاه
آزاد و در نهایت پشت پرده اصلی کمیته به اصطلاح صیانت از آرای اصلاح طلبان و
سازمان دهنده اراذل و اوباش خیابانی برای ایجاد و دامن زدن به اغتشاشات پس از
انتخابات 88 از اتهاماتی است که متوجه مهدی هاشمی می باشد.
- یاسرهاشمی
رفسنجانی، فرزند کوچک هاشمی و ظاهراً غیر سیاسی ترین عضو این خاندان نیز است. یاسر
کارمند مجمع تشخیص مصلحت نظام می باشد.
- خانم عفت مرعشی همسر آقای هاشمی رفسنجانی، او خواهر حسین مرعشی
معاون خاتمی و از مدیران اصلی دولت سازندگی است. خانم مرعشی در روز رای گیری
انتخابات 88 پس از اینکه با حضور در حسینیه جماران رای خود را به صندوق انداخت،
خطاب به مردم و خبرنگاران گفت: " شما شاهد هستید که من در رای خود نام میر
حسین موسوی را نوشتم و امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد که اگر این اتفاق بیافتد من
در پل صراط از آنها نخواهم گذشت . اینها به فرزندان، همسر و خانواده ما توهین کرده
و آنها را متهم میکنند.همسر هاشمی رفسنجانی همچنین در پاسخ به سوال فردی که میپرسید
اگر تقلب شود چه اتفاقی میافتد؟ گفت: اگر تقلب شود از مردم میخواهم با حضور در
خیابانها واکنش نشان دهند.اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که میرحسین
موسوی رای خواهد آورد."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر