در بین شیعیان و به خصوص ایران، عنوان ولایت
فقیه و ولایتمداری، بر اساس غیبت امام دوازدهم بنیان گذاشته شده و بر این مبنا؛
رهبران مذهبی هستند که باید به نیابت از سوی آن امام غایب، تا زمان ظهورش شیعیان
را را رهبری کنند، ولی آیا موجودیت و سپس غیبت امام دوازدهم
تا چه اندازه پایه عینی و عقلایی دارد؟
به باور دیدگاهی که منتظر مهدی موعود است؛
وقتی امام حسن عسگرى امام یازدهم وفات یافت، پسر 5 ساله او که کسی از وجودش آگاهی
نداشت بر جنازه پدر نماز خواند و چون مأموران خلیفه عباسی از وجود پسر امام با خبر
شدند، در تعقیب وی به منزل امام هجوم بردند. ولى آن پسر 5 ساله در یکى از سرداب
هاى خانه از چشم همگان ناپدید شد و سپس هر چه گشتند او را نیافتند.
پرسش کلیدی در بررسی این داستان اینکه؛
چگونه ممکن است بانویی شکمش بالا بیاید و پس از نه ماه نوزادی بدنیا آورد، ولی
هیچکس در این باره کوچکترین آگاهی پیدا نکند؟ بویژه که شیعیان در آنزمان در انتظار
ولادت پسری از امام عسگری بودند و حتی خود امام گفته بود که بزودى خداوند به او
فرزندى خواهد داد! پاسخی که منتظران ظهور
مهدی به این پرسش می دهند بسیار دور از ذهن بنظر می رسد. آنها می گویند؛ شکل به
دنیا آمدن مهدی موعود را می توان معجزه ای از طرف خداوند دانست زیرا مادر آن گرامی
تا لحظه زایمان اصلا علامات بارداری نداشت به گونه ای که حکیمه خاتون(عمه امام عسگری)
را به شک انداخت!
اگر بخواهیم در این گفتار به مورخین قدیم از
قبیل محمدابن جریر طبری، علامه طبرسی، شیخ مفید و یا ابن خلدون که روایات زیادی در
باره درستی و یا نادرستی تولد و غیبت امام زمان نگاشته اند مراجعه کنیم، آنها را
در مقابل یکدیگر قرار داده و دیدگاه های گوناگون را با هم بسنجیم، در دریایی از
احادیث، روایات، نقل قول ها و ادعاهای ضد و نقیص غرق خواهیم شد.
بنابراین فرض را بر این می گذاریم که کلیه
مورخین قدیم و جدید چه شیعه و چه سنی، در این امر متفق القولند که امام عسگری را
پسری بوده و در پنج سالگی غیبت کرده و همگی آنها بر این باور هستند که مهدی موعود
روزی ظهور خواهد کرد و بساط عدل و داد را در جهان خواهد گسترد.
از این رو ادعای ظهور مهدی و یا هر منجی
دیگری را ما با خرد محک زده و دانش رایج زمان را که حاصل قرن ها آزمایش و تجربه
بشری است چراغ راه خویش قرار می دهیم. زیرا وقتی قرآن که به باور مسلمانان کلام
خدا و آیه های آسمانی است تا آنجا در مسائل زمینی پیش رود که وسیله ای برای حل و
فصل و توجیه روابط عشقی و زناشوئی محمد، پیام آور اسلام گردد (سوره نور)، دیگر نمی
توان به احادیث و روایات که بیشتر آنها به دور از عقل سلیم هستند استناد کرد.
پرسش اینست که وقتی آن پسر پنج ساله خود را
در سرداب پنهان کرد، چه اتفاقی رخ داد که او از نظرها ناپدید شد و چه بر سر کالبد
او آمد؟ حال اگر فرض کنیم او به نوعی توانسته دور از چشم دیگران از سرداب بیرون بزند
و خود را به آن سر دنیا برساند که دست مأموران معتمد خلیفه عباسی به او نرسد، مگر
انسان چند سال می تواند زنده باشد؟
در این باره حدیث های متعدد و جوراجوری به
امامان شیعی منسوب شده است که در اینجا به دو تای آن می پردازیم:
از امام علی روایت کرده اند «مهدى جوانی از
قبیله قریش، مرد چابک و ماهری از تبار دلیرمردان است که در سن سی یا کمتر از چهل
سالگی ظهور خواهد کرد». از امام رضا نیز نقل شده «علامت مهدی این است که وی از نظر
سنى پیر، اما در ظاهر و سیما، جوان خواهد بود؛ به طوری که هر کس آن امام را زیارت
کند چهل ساله یا کمتر از آن تصور خواهد کرد.موردی که در اینجا مطرح می شود اینکه؛
وقتی پیامبر اسلام خود اذعان می کند از غیب خبر ندارد، چگونه است که ادامه دهندگان
راه او غیب می دانند و می توانند از قد و بالای مهدی موعود و سن ظهور او خبر دهند؟
قامت متوسط، جسم تنومند، چهره گندمگون،
پيشانی بلند و بينی کشيده، وسط بینی او برآمده ولی دو سوراخ آن تنگ است، ابروانی
باریک، مژه های سیاه، مابین دندان های سفید او باز است و یک خال مشکی بر گونه راست
اوست. اگر امامان شیعی تا این حد
علم غیب می دانستند که حتی به اندازه سوراخ بینی امام زمان نیز واقف بودند، پس
چگونه است با چنین هوش و دانشی هیچکدام از آنها به جز علی نتوانستند خلافت کنند؟ علاوه
بر این اگر قرار است امام زمان در سن سی یا چهل سالگی ظهور کند و یا از نظر سنى
پیر ولی در ظاهر و سیما جوان بنظر آید، مگر انسان بطور طبیعی چند سال عمر می کند
که پس از گذشت قرن ها از غیبت او، هنوز ظهور نکرده؟ آیا چنین سخنی با خرد سازگار
است؟
از آنجا که هیچگونه پاسخ منطقی برای این
پرسش نمی توان یافت، مدعیان مهدویت چاره ای ندارند جز اینکه اینرا نیز همچون نحوه
ولادت او مدیون معجزه بدانند. اصولا هر کجا که برای توجیه ادعاهای غیر واقع و دروغ
در دین دلیلی یافت نمی شود، رهبران مذهبی آنرا به پای معجزه ای از سوی خداوند می
گذارند.
این گونه ادعاهای غیر واقع و از جمله تولد
امام زمان و غیبت او، نه تنها در دنیای امروز با خرد و دانش بشری سازگار نیست،
بلکه در همان زمان نیز عموم مردم نمی
پذیرفتند امام یازدهم پسری داشته باشد. شاهد آنکه پس از رحلت امام عسگری، فرقه هاى
گوناگونى پیدا شدند که در رابطه با امامت اندیشه ها و برداشتهای متضادى داشتند و
از این رو پراکندگی میان شیعیان در گرفت.
عده ای می گفتند با وفات امام حسن عسكری
سلسله امامان پايان يافته است. برخی ديگر بر این عقیده بودند که اداره امور از آن
پس باید با تشكيل شورا و كار جمعی حل و فصل شود. گروهی در این میان اما اين واقعيت
را نپذیرفتند و بر داستان ساختگی تولد مهدی اصرار ورزيدند که امام عسگری به خاطر
محافظت از جان کودک او را مخفی نگاه داشته بود.
کسی که توانست در این کارزار قاپ مردم را
بدزدد، عثمان بن سعید از طرفداران نظریه ناپدید شدن فرزند امام در یکی از سرداب
هاى خانه بود. او ادعا کرد؛ آن امام پنهان مرا میانه خود و شما میانجی کرده و شما
هر سخنی دارید بگوئید تا من به حضرت برسانم و پاسخ بگیرم و پول هایی که می خواهید
بدهید تا من بفرستم. بدینگونه
عثمان بن سعید سال ها خود را باب، در ِ امام نامید و از شیعیان پول گرفت. با اینکه
بسیاری با او و دارودسته وی به کشاکش برخاستند و هر یک از آنان دعوی جانشینی امام
سرداب نشین را می کردند، ولی عثمان بن سعید و جانشینان او کار را از پیش برده
بودند و میدانی به دیگران نمی دادند و هر آینه لازم بود نوشته ای از مخفیگاه مقدس امام
غایب در بیزاری از مدعیان جانشینی او بیرون می آوردند تا بر حق بودن خود را ثابت
کنند.
این دقیقا آن چیزی است که امروز در جامعه ما
اتفاق می افتد. آقایان از طریق جهالت مردم میخ خشونت و تبهکاری را کوبیده و خود را
نماینده آن امام می دانند و تا آنجا که می توانند منابع و خزانه ملی را غارت می
کنند و هر کس که صدایش در آید، او را به مفسد فی الارض متهم می نمایند.
بنا بر آنچه در برخی تواریخ آمده؛ جعفر بن
علی، برادر امام عسگری که اكثر شیعیان به امامت او پس از امام عسکری باور داشتند،
از دعوی عثمان بن سعید و طرفداران او به مهدی موعود شگفت زده شده بود و پیوسطه
ابراز می کرد که برادرش فرزندی نداشته، ولی شیعیان به او جعفر کذاب لقب دادند و
احادیث بسیاری هم از قول پیامبر و دیگران چاشنی آن کردند.
بدین سان پس از عثمان بن سعید، محمد بن
عثمان و حسین بن روح و على بن محمد سیمرى جای او را گرفتند و سپس دوران غیبت کبرى
آغاز شد که این قصه تا کنون ادامه دارد و امروز سید علی خامنه ای پس از خمینی، یکی
از خوانخوارترین رهبران تاریخ بشریت، نیابت آن امام غایب را عهده دار شده است.
در حالی که بسیاری از بمب گذاریها، عملیات
تروریستی، کشت و کشتارها و تجاوز به حقوق مردم به دست مسلمانان و بویژه از طریق
دولت های شیعی در جهان صورت می گیرد. اسلامگرایان در دارفور، ملاها و نظامیان در
ایران، حزب الله در لبنان، حماس در فلسطین، القاعده در عراق، پاکستان و یمن،
طالبان در افغانستان پس آن چه نوع حکومتی خواهد بود که امام زمان آنها می خواهد
برای عدالت گستری در جهان با خود بیاورد؟
گذشته از این مگر حکومت چیزی خارج از کره
خاکی است که امام زمان بخواهد آنرا از جایی با خود بیاورد؟ در دنیای امروز، رهبران
کشورهای جهان در سازمان ملل جمع می شوند تا در مورد مشکلات جوامع انسانی با هم
مشورت کنند و بتوانند نظم جهانی را منسجم نموده و ملت ها در صلح و آرامش در کنار
یکدیگر بزیند. حال امام زمان چگونه می تواند یک تنه حکومت جهانی بوجود آورد؟
فرض را بر این می گیریم که آن 313 جوانی هم
که در حدیث های شیعی از آنها سخن رفته به امام زمان کمک نمایند، این 314 نفر به چه
روشی می خواهند نظام خود را به دنیای 7 میلیاردی امروز که تنها نزدیک به یک دوازدهم
آن مسلمانند و نیم کمتری از مسلمان شیعه هستند تحمیل کنند؟ آیا همانگونه که در
روایات شیعی آمده؛ خداوند فرشتگان را برای ياری آن حضرت خواهد فرستاد و یا آنطور
که گفته اند از طریق کشتار تا آنجا که خون تا زانوی پای اسب آن حضرت بالا آید؟ علاوه
بر تمام اینها، آیا عقلانی است که امام زمان سوار بر اسب با کمک 313 جوان در رکاب
او بتوانند در مقابل قدرت های بزرگی مانند آمریکا، چین، ژاپن، کانادا، استرالیا،
آلمان و یا فرانسه که کوچکترین باوری به اسلام و شیعه اثنی عشر و مهدی موعود آنها
ندارند، بلکه بجای آن پیشرفته ترین ابزراهای نظامی را دراختیار دارند عرض اندام
کنند؟ حتی اگر آنطور که گفته و نوشته شده؛ اصهاب کهف نیز بصورت جوان، سر از خاک
برآورده و در رکاب آن حضرت قرار گیرند.
و آیا روایت زیر که به امام صادق منسوب کرده
اند دور از خرد نیست؟ «هنگامی که حضرت قائم قيام کند، هيچ زمينی نخواهد ماند، مگر
آن که در آن ندای شهادتين سر داده شود»! چگونه می خواهند بیش از یک میلیارد جمعیت
چین را متقاعد کنند که معابد خود را خراب کرده، ندای شهادتین سر دهند؟ و آیا حدود
یک میلیارد و دویست میلیون نفر کاتولیک در جهان با ظهور مهدی آداب خود را ترک کرده
و ندای شهادتین سر خواهند داد؟
مورد دیگر در باره ظهور آن حضرت اینکه او از
مکه و از کنار کعبه خروج خواهد کرد. چرا کعبه؟ آیا به جز اینست که راویان چنین
مهملاتی پایشان را از مکه و مدینه بیرون نگذاشته بودند و اصولا جایی را غیر از
عربستان و دور و اطراف آن بر روی این کره خاکی نمی شناختند؟
عنوان دروغین ظهور امام زمان و ولایت او که
از سوی حکومت اسلامی حاکم بر ایران، به عنوان دستاویزی جهت غارتگری منابع اقتصادی
ما و توجیهی برای فشار سیاسی بر مردم و اعمال جنایت آمیز آنها قرار گرفته و از
اهمیت زیادی برخوردار است. چرا که سعی می کنند با ناآگاهی و استفاده ابزاری از
باور مذهبی آنها، به چپاول سرزمین ما ادامه داده و در این راه کشور ما را بسوی
تباهی و جنگ سوق دهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر