۱۳۹۲ اسفند ۹, جمعه

علوم اسلامی؛ دروغی جابرانه


متأسفانه اصطلاحاتی غلط و از پایه دروغ در میان مسلمانان رواج یافته است که شبانه روز طوطی وار آن را بیان می کنند. آنها ادعا می کنند که اسلام و در رأس آن قرآن سبب پیشرفتهای علمی در بسیاری از کشورهای اسلامی شده است و از آن نتیجه می گیرند که اسلام آنقدرها هم که امروزه به نظر می رسد بد نیست و نتیجه حضور اسلام در میان مسلمانان را که باعث بدبختی و نکبت است قبول نداشته و بر این باورند که این اسلام حال است که به این شکل است و به دلیل دخالت اجنبی ها به این روز افتاده است و روزگاری اسلام باعث پیشرفت و بهروزی مردمان بود!
یکی از این اصطلاحات غلط، اصطلاح تمدن اسلامی است! اگر منظور اینست که تمدن های ملت مسلمان ناشی از مکتب اسلام است، باید یادآور شد که اسلام یک مکتب که از جامعه عرب برخاسته است می باشد و تمدن عرب هم چه قبل و چه بعد از اسلام در علوم عقلی و نقلی سهمی نداشته و مجموع تمدن عرب شعر بوده آن هم از نوع حماسی یا بهتر بگوییم از نوع رجز خوانی.
در هیچ یک از علوم عقلی و نقلی عربهای پیش از اسلام تألیفی ندارند . وقتی به نام اسلام و به امید رسیدن به نان و آب، ایران و بسیاری از کشورها را متصرف شدند، پذیرش مردم این کشورها موجب شد که تمدن ترکیبی بدست آورند. از تمدنهای ایرانی و هندی و یونانی معجونی بوجود آمد که تمدن کشورهای مسلمان شد و در مورد ایران، چون حکومتهای عربی دیکتاتور بودند لذا علما و دانشمندان ایرانی اکثر تألیفشان را به زبان عربی نوشتند و تمدنی برای عرب ها ساختند. ابن خلدون مورخ و جهانگرد نامدار عرب که خود مسلمان بوده است در مقدمه خود می نویسد :از امور غريب يكی اينست كه حاملان علم در اسلام غالبا از عجم بودند خواه در علوم شرعي و خواه در علوم عقلی و اگر در ميان علما مردی در نسبت عربی بود در زبان و جای تربيت و پرورش از عجم شمرده مي شد و اين از آن روی بود كه در ميان ملت اسلام در آغاز امر علم و صنعتی بنا به مقتضای سادگی و بداوت آن وجود نداشت و احكام شريعت و اوامر و نواهي خداوند را رجال به سينه ها نقل مي كردند و مأخذ آنرا از كتاب و سنت به نحوی كه از صاحب شرع و اصحاب او گرفته بودند مي شناختند. دراين هنگام تنها قوم مسلمان عرب كه از امر تعليم و تأليف و تدوين اطلاعی نداشت و حاجتی آنان را بدين كار برنمی انگيخت و درتمام مدت صحابه و تابعين وضع به همين منوال بود و ما قبلا گفته ايم كه فنون نتيجه تمدن است و عرب دورترين مردم از آنند پس علوم خاص نواحی متمدن گشت و عرب از آن دور ماند و متمدنين اين عهد همه عجم و يا از كسانی بودند كه در معنی از آن دسته شمرده مي شدند يعني موالی و اهل شهرهايی كه در تمدن و صنايع  پيرو عجمان بودند زيرا ايشان بر اثر رسوخ تمدن در ميان خود از هنگام دولت پارسيان برای اينكار بهتر و صالح تر بوده اند.
جرجی زیدان مورخ عرب و طه حسین مصری عرب شده که از محققان و نامداران بزرگ مسلمان هستند سخنان ابن خلدون را به نوعی دیگر تأیید کردند. اما اصطلاح غلطی دیگر، اصطلاح علوم اسلامی است چرا که اساسا اسلام مکتب تفکر و اندیشیدن و پرورش علم و ساختن این عالم نیست. مکتبی است با صفت دیکتاتوری و دشمن همه آنها که مسلمان نیستند. و این را از روز نخست تشکیل اسلام می توان مشاهده کرد. از این گذشته مگر ما علوم مسیحی علوم یهودی و یا علوم بودایی داریم که علوم اسلامی داشته باشیم! مطالعه تاریخ نشان می دهد که اعراب تازه مسلمان که با شمشیر اعراب مسلمان شده بودند تا پایان دروان بنی امیه هیچ علاقه ای به علوم عقلی نداشتند و فقط علوم حدیث و قرآن در این دوران رواج داشت. نظر حاجی خلیفه در این مورد خواندنی است: عرب در صدر اسلام به هيچ يك از علوم مگر به زبان خود و معرفت احكام اسلام و فن طب كه بر اثر حاجت عموم نزد برخی از افراد آن قوم موجود بود به چيز ديگر توجه نداشت و اين عدم توجه از باب حفظ قواعد اسلام و دور داشتن عقايد مسلمين پيش از رسوخ و استواری بنيان ايمان، از خللی بود كه نتيجه نفوذ علوم اوائل است تا آنجا كه روايت مي كنند مسلمانان آنچه كتاب در فتوحات بلاد يافتند سوختند و همچنين نظر در تورات و انجيل هم ممنوع بود تا اتحاد و اجتماع كلمه در فهم و عمل كتاب الله و سنت رسول حاصل شود و اين حال تا آخر عصر تابعين (نسل دوم بعد از محمد) دوام داشت و از آن پس اختلاف آراء و انتشار مذاهب رواج يافت و توجه به تدوين به ميان آمد. صحابه و تابعين بر اثر خلوص نيتی كه به بركت صحبت رسول الله داشتند و قرب عهد او و قلت اختلافات و امكان مراجعه بثقات، از تدوين علم شرايع و احكام مستغنی بودند تا آنجا كه برخي از آنان از كتابت علم كراهت داشتند و در اين باب به آنچه از سعيد الخدری روايت شده استناد كرده و گفته اند كه او از پيامبر اذن كتابت علم خواست اما پيغمبر او را اجازت نداد و از ابن عباس روايت كرده اند كه او كتابت را نهی كرده و گفته بود كه هركس پيش از شما به كتابت دست زد گمراه شد و مردی نزد عبدالله بن عباس رفت و گفت من كتابی نوشته ام و مي خواهم بر تو عرضه كنم و چون بدو نشان داد از وی گرفت و به آب شست . وی را گفتند چرا چنين كرد؟ گفت زيراهنگامی كه اطلاعات خود را نوشتند به كتابت اعتماد مي كنند واز حفظ دست مي كشند و عملشان از ميان مي رود.
آنها با توجه به آیه 59 سوره الانعام که میگوید: «هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین آمده است» و دیگر آیات با این مضمون خواندن کتابهای دیگر را بدون فایده می دانستند. به همین خاطر است که در فتوحات خود به هر کتابخانه ای دست میافتند به آتش می کشیدند. هنگامی كه عمروبن العاص مصر را فتح كرد و بر ذخائر علمي اسنكدريه دست يافت به فرمان عمر آنها را سوخت و در ايران نيز فاتحان عرب از نظاير اين اعمال خودداری نكردند و سعدبن ابی وقاص به فرمان خليفه خزانه های كتب ايران ميان برد.
بنابراین طبق نوشته های مورخین عرب که خود نیز مسلمان بوده اند ، تازیهای عربستان از علم و دانش بی بهره بوده اند و ویژگی علم به عرب یک پندار غیر واقعی است زیرا بنیانگزاران واقعی علم و فلسفه، ایرانی ها و یونانی ها بودند. تمامی آنچه که به عنوان علوم اسلامی بیان می شود یا ترجمه کتابهای یونانی است که توسط ایرانیان به زبان عربی نوشته شده اند و یا نوشته های دانشمندان و فلاسفه ایرانی است که برخی از آنها دنباله رو فلاسفه یونان بودند. از این گذشته دانشمندان و فلاسفه برجسته ای را که به آنها پسوند اسلامی زده اند، اکثرا دیدگاهای ضد اسلامی داشتند مانند (فارابی، رازی، خیام، ابن سینا، ابوریحان بیرونی) و برخی از انها در دوران تفتیش عقاید توسط روحانیون به جرم کفر  مورد آزار و حتی به قتل رسیدند مانند (سهروردی، ابن راوندی، جعد بن درهم، ابوالعباس سرخسی، ابن مقفع، صالح بن عبدالقدوس، ابن ابی العوجاء، بشار بن برد، حسين بن منصور حلاج، ابن عطاء آدمی، عين القضات همدانی، محمد بن سعيد بن حسان، بقلی ...),

نتیجه اینکه اصطلاحات تمدن اسلامی و علوم اسلامی دو دروغ جابرانه است که مسلمانان برای حفظ ظاهر و آبروی نداشته خود به آن متوسل می شوند.

۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

خدای خشن و خونریز اسلام


همیشه و حتی در دوران اوج اسلام، در جوامع آن جنگ و خونریزی وجود داشته و خبری از معنویات خالص دینی و جدا از سیاست در آن نبوده است. آنهائی که به شوکت و عظمت گذشته اسلام نظر دارند، در هر لباسی، یا از چگونگی پایه گرفتن و تاریخ آن ناآگاهند که این عدم آگاهی بزرگترین عامل آسیب رسانی به جامعه شیعیان ایرانست، یا آگاهند و کتمان می کنند که در هر مقامی ریاکار و تبهکارند. کوشش مذبوحانه ای که برای احیاء و زنده کردن دوباره اسلام در قالبهای مختلف اصلاح گری صورت می پذیرد، در واقع آخرین میخهاییست که به تابوت اسلام فقاهتی و سیاسی زده میشود. ضمن اینکه پدیده گریز از دین یا تنفر از دین در میان جوانان مسلمان ایرانی شیوع یافته است. این امر باعث شده که جوانان ایرانی به مخالفت علنی با اسلام بپردازند و کلا ذهن خود را از هرگونه گرایش دینی پاک کنند و تبدیل به انسان‌هایی شوند که به هیچ دینی اعتقاد ندارند یا این‌که به اسلام پشت کرده و به سوی ادیان دیگری چون مسیحیت و زرتشت... رو می آورند.
اگرمسلمانان ایران بطور خاص و تمام مسلمانان بطور عام بدانند که در طول این 1400 سال گذشته اسلام، ما هیچ خیری از خدای اسلام یا بهترست بگوئیم، الله محمد ندیده و از رحیمی و رحمانی و عدل و دادگستری او اثری به ما نرسیده، جز زورگوئی و چپاولگری و تمامیت خواهی آخوندها شیعه و دیگر بنیادگرایان اسلامی در سراسر جهان، مقدار زیادی از مشکلات ما حل خواهد شد. حداقل مردم ایران باید بداند که نمایندگان الله، سالهاست در کشورمان چه می کنند، و به کجا متصلند. مروجین و مبلغان این خدا باید ثابت کنند که فسق و فجور، زندان و شکنجه، کشتار انسانها، چپاول اموال کشور و املاک مردم و تجاوز به حریم شرف و حیثیت یک ملت که بنام یک حاکمیت مذهبی بر مردم ایران روا داشته شده در حوزه کدامیک از صفات برگزیده خدایشان قرار دارد.
شایداجداد ما ایرانیان فریب برادری و برابری اسلام را خورده باشند که البته مزد خوش باوری های آنها را امروز ما گرفته ایم. اما بطور کلی از روزی که پای اسلام و خدای آن الله به این کشور باز شد، جز نکبت و فلاکت و سیاه روزی چیزی نصیب ما و پدران ما نشد. اگر فجایعی که این جماعت آخوندهای شیعه در ایران به راه انداخته اند، الهام گرفته از دستورات و فرامین خدای اسلام است، باید تکلیفمان را با چنین خدائی روشن کنیم، زیرا چنین خدایی شایسته و در خور پرستیدن نیست. شریعتمداران شیعه باید روشن کنند که خدای مذهبشان در این میان و در این سیه روزی ها چه نقشی داشته و اصلا بودن یا نبودنش چه فرقی به حال و روز این مردم دارد و برای چی میان اینهمه ملت مسلمان این خدا گریبان ملت ایران را گرفته تا حاکمیت الهی اش را در این سرزمین پیاده کند.
شاید بگوئید کردار و اعمال آخوندهای حاکم امروز و خلفای و حکام عرب در گذشته هیچ ربطی به خدا ندارد. اما ما نباید فراموش کنیم که هم اعراب غارتگر صدر اسلام و هم آخوندهای آدمکش امروز هر چه کرده اند بنام همان خدای اسلام انجام داده اند و هنوز هم می دهند. تازه این جنایتکاران از نام خدا سوء استفاده می نمایند، پس خود خدا که مدعی است حتی یک برگ از درخت بدون خواست و اراده ی او بر زمین نمی ریزد چکاره است؟ و چه کار می کند؟ اصلا کجاست؟ چه زمانی به فجایعی که به نام او به سر مردم می آورند پاسخ خواهد داد؟ لطفا نگوئید که در آن دنیا به حساب و کتاب گناهکاران رسیدگی خواهد شد، زیرا هنوز علم و معرفت بشر بعد از هزاران سال کنکاش به این موهومات پی نبرده است. از این گذشته اگر چنین حساب و کتابی در کار بود محال بود که آخوند جماعت که بهتر از هر کس به این مسائل واقف است، اینطور بی پروا دست به جنایت بزند. ضمنا اگر خدا فقط به کارهای دنیای دیگر ما می پردازد، پس به این دنیای ما چه کار دارد و برای چه عاملان فاسد خود را مثل مور و ملخ به جان ما انداخته و با توالت رفتن ما هم کار دارد و زندگی این دنیای ما را به جهنم تبدیل کرده است؟
وقتی آقایان روحانی،فقیه،حجت الاسلام و آیت الله... به نیابت از خدا این همه جور و جفا به مردم روا می دارند، برهیچکس ایرادی وارد نیست که به موجودیت خدای این آخوندها شک و به شریعت او تردید کند و حتی طایفه ای که مبشر و مبلغ چنین خدائی و شریعتی هستند از جامعه خود طرد نمایند. چرا؟ چون متولیان معرکه این خدا در طول 1400 سال، هر وقت به قدرت رسیده یا در کنار قدرتمندان قرار گرفته و همانگونه رفتار کرده که در طول این سی و چند سال گذشته شاهد آن هستیم. بنابراین راه رهائی و سلامت کشورمان و مردمان مان تنها با سرنگونی رژیم دجال مذهبی آخوندها به پایان نمی رسد، بلکه باید تکلیفمان را با زیر بنای این شریعت و الله آن روشن کنیم. در حقیقت درباره شریعت و خدائی که به شریعتمدارنش این اجازه را می دهد تا با دیگران و حتی پیروانش اینگونه رفتار ناشایست غیر انسانی کنند، واقعا باید دوباره اندیشید.


۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

اعدام های 67 فراموش نشود!

25 سال پیش بود که رژیم منحوس آخوندی ایران بار دیگر موتور انسان کشی خود را به راه انداخت و هزاران نفر از زندانيان سياسي را در دادگاه هاي يك دقيقه اي محاكمه و بلافاصله اعدام كرد. تا يك هفته جوخه هاي اعدام در سراسر كشور شبانه روز كار مي كردند و صداي گلوله هائي كه شريف ترين و پيشروترين زنان و مردان ايران را درو مي كردند قطع نمي شد. كاميونها و كانتينرها شبانه و دزدانه پيكر اين گوهران سرزمين ما را در دل گورهاي دسته جمعي پنهان مي كردند تا نام و نشاني از آنان نماند؛ كه وقتي كودكان به سن جواني مي رسند با بيابان برهوتي روبرو شوند و چنين به نظر آید كه در اين جا و عليه تبهكاران حاكم هيچ شورش و مبارزه اي در كار نبوده است. هنوز كه هنوز است اسرار اين فاجعه تاريخي كاملا بيرون نيامده است. هر دو جناح رژيم جمهوري اسلامي، محكم بر دريچه اين اسرار نشسته اند زيرا خوب مي دانند كه چه بي رحمانه و تبهكارانه آگاه ترين عناصر خلقهاي ستمديده ما را نابود كردند تا رژيم منحوس را پابرجا نگاه دارند.
در سالهایي كه گذشت، آمران و عاملان اين كشتار كوشيدند اين واقعه را از حافظه جامعه پاك كنند. سران و نظريه پردازان هر دو جناح اين رژيم مشتركا همه تلاش خود را به كار بردند تا نسل جوان آرمانهاي والا و اهداف آزاديخواهانه و عدالت جويانه آن مبارزين اسير را نشناسد و از حماسه آفريني قهرمانان جانباخته خلق در سياه چالهاي جمهوري اسلامي بي خبر بماند. تا دختران جوان ندانند كه شمار بزرگي از اين دلاوران زناني بودند كه بر بالهاي انقلاب 57 در فضاي سياسي كشور به پرواز درآمدند، زنجيرهاي سنت را شكستند، ترانه آگاهي خواندند، براي رهائي ستمديدگان جنگيدند و جان بر سر پيمان خويش نهادند.
 اين كشتار به دستور شخص خميني و با توافق و حمايت نظري و عملي همه سران رژيم انجام شد. در سالهایي كه گذشت، رسواياني از قماش خامنه اي و رفسنجاني تلاش كردند نقش خود را در اين كشتار تا حد مأموران معذوري كه مجبور به پيروي از فرمان خميني بودند تنزل دهند. تعداد زيادي از بازجويان و شكنجه گران و مقامات امنيتي دهه 1360، دستان خون آلود خود را شستند و لباس روزنامه نگاري و اصلاح طلبي به تن كردند تا گذشته خويش را از ديد نسل جوان پنهان كنند. اما در آن زمان همين خاتمي به ظاهر متمدن، به عنوان وزير ارشاد در مخفی بودن اين جنايات در روزنامه ها قلم مي زد و كادرهاي امنيتي و سياسي دو جناح، از شريعتمداري ها و لاجوردي ها و گيلاني ها تا حجاريان ها و عبدي ها و آقاجري ها و گنجي ها،در بازجوئي و شكنجه كمونيستها و انقلابيون زنداني از يكديگر سبقت مي گرفتند. افراد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه بنيانگزاران دفتر تحكيم وحدت به اصطلاح دانشجوئي هم هستند، مخالف استفاده از كابل و دست بند قپاني و تابوت عليه زندانيان سياسي كمونيست و مجاهد نبودند. اينان كه امروز در لباس ميش ظاهر شده اند بارها و بارها شخصا با چك و لگد از زندانيان سياسي پرسيده اند: مال كدام تشكيلات هستي، چارت تشكيلاتي را بكش، دوستانت چه کسانی اند، چه كتابهائي مي خواندي و چرا اين كتابها را مي خواندي؟
پس از ارتكاب جنايت تابستان 67، رژيم جمهوري اسلامي براي خريدن سكوت نيروهاي موسوم به ملي مذهبي و عده اي از روشنفكران و هنرمندان كه مدارا با جلادان اسلامي را پيشه كرده بودند، به آنان اجازه نشر و قلم محدود داد. آنان نيز چه خوش خيالانه اين رشوه خفت بار را قبول كردند غافل از آنكه آدمكشان جمهوري اسلامي به آنان نيز رحم نخواهند كرد و ماجراي مماشاتشان هم بالأخره از دل تاريخ سر بيرون آورده و رسوايشان خواهد كرد. سكوت شرم آور اينان در مقالاتي كه در روزي نامه ها يا نشريات هفتگي و ماهانه مجاز مي نوشتند ثبت شده است.
كشتار خونين 67، آزاديخواهي قلابي و دفاع دروغين امپرياليستهاي غربي از حقوق بشر را افشا كرد. كشورهاي اروپا و آمريكا نه تنها به اين كشتار اعتراض نكردند بلكه محرمانه بر آن مهر تأیيد زدند. اين فاجعه بي مانند كه هزاران و هزاران نفر از مخالفين سياسي، دانشجويان مبارز، شعرا و نويسندگان و هنرمندان انقلابي ايران، در فاصله چند شبانه روز اعدام شدند، حتی در رسانه هاي به اصطلاح آزاد اينان منعكس نشد. در روزهاي محاكمات يك دقيقه اي و دار زدن ها، مذاكرات و توافقات پشت پرده دولتهاي امپرياليستي غرب با جمهوري اسلامي جريان داشت. كشورهاي امپرياليستي خيلي خوب از رخداد اين فاجعه مطلع بودند. اما منافعشان ايجاب مي كرد كه از تثبيت رژيم جمهوري اسلامي حمايت كنند. آنان پس از وادار كردن خميني به قبول شكست در جنگ ايران و عراق و سر كشيدن جام زهر، به حكام اسلامي ايران چراغ سبز دادند كه براي ممانعت از خيزش هاي انقلابي و امن كردن محيط ايران براي
استثمار و چپاول سرمايه داري جهاني، مي توانند دست به هر جنايتي بزند. به همين دليل سازمان ملل كه كلوپ بين المللي آنان است در مورد اين جنايت خونين سياسي خفقان گرفت.
در آن روزهاي كشتار، يكبار ديگر روشن شد كه در دنيا چه كساني دوستان و متحدان واقعي توده هاي مردم ايرانند و چه نيروهائي در صف دشمن جاي دارند. در برابر سكوت عامدانه دولتهاي امپرياليستي، اين كمونيستهاي انقلابي جهان بودند كه به انعکاس اعتراض مردم ايران تبديل شدند و اهداف پليد جمهوري اسلامي و حاميان امپرياليستش را افشا كردند. جنبش انقلابي انترناسيوناليستي در اطلاعيه ويژه اي به سال 1367 چنين نوشت: «سران جمهوري اسلامي هنوز تشنه خونند و عطشي بي پايان دارند. توده هاي مردم سراسر جهان نمي توانند اين جنايت را بي پاسخ بگذارندسكوت مدافعان حقوق بشرگوشه اي از طرح امپرياليستيهاي غربي و آمريكاست. اينها قصد دارند بعد از قرباني كردن بهترين فرزندان ايران، يعني زنان و مرداني كه قهرمانانه عليه شاه و خميني جنگيده اند، چنگال خويش را بر پيكر ايران دوباره محكم كنند.
روزها و ماه هاي جنايتهاي رژيم جمهوري اسلامي به تابستان 67 محدود نمي شود. اين رژيم منحط و عقب مانده و فاسد تولدش را با ريختن خون مردم جشن گرفته است. در ماه هاي اول به قدرت رسيدن با استفاده از ارتش و سپاه پاسداران به سركوب و كشتار خلق كرد، خلق تركمن، و خلق عرب پرداخت. در روزهاي اول استقرار جمهوري اسلامي، آخوندي مانند خلخالي به دستور شخص خميني در كردستان دادگاه هاي صحرائي به راه انداخت و هر روز صدها تن را به جوخه هاي اعدام سپرد. در تابستان آن سال پدران و مادران بي قرارانه اسامي فرزندانشان را در ستون هاي روزنامه ها مي جستند؛ در لابلاي ستون هاي شومي كه نه قبولي هاي كنكور كه نام جوانان اعدام شده را خبر مي دادند؛ نام دختران و پسراني كه هر روز در خيابانها هنگام فروش نشريه و تظاهرات دستگير شده و بلافاصله اعدام شده بودند. جوانان نسل كنوني بايد اين اوراق ننگ و جنايت را از بايگاني مطبوعات بيرون بكشند و در خيابانها به انظار عموم بگذارند.

امروز بعد از گذشت 25 سال از كشتار زندانيان سياسي، رژيم جمهوري اسلامي در بحران بود و نبود بسر مي برد. زمان حسابرسي به جنايت سال 67 و جنايات بي حساب مرتجعين حاكم هرچه نزديكتر مي شود. در چنين شرايطي افراد حاكمه براي حفظ منافع و فرار از مجازات، خود را بي گناه معرفي كرده و تقصير را به گردن همدستانشان مي اندازند. در اين ميان، آن جريانات ملي مذهبي كه در مقابل كشتار 67 و جنايات ديگر اين رژيم سكوت اختيار كردند و به همزيستي با آن ادامه دادند، منظورشان اين است كه مي خواهند مانع از آن شوند كه خلق، انتقام خون دختران و پسرانش را از صاحبان اين رژيم بگيرد و بايد بر شعار  «فراموش نمي كنيم! نمي بخشيم!» پافشاري كرد. مهره هاي اصلي دستگاه شكنجه و كشتار را بايد شناسائي كرد و وسيعا آنان را به عموم مردم شناساند تا در ليست مجازات خلق قرار گيرند. هيچ يك از آمران وعاملان كشتار زندانيان سياسي و ساير جنايات 35 ساله جمهوري اسلامي نبايد ناشناس بماند و جان سالم بدر برد. خوني كه بر زمين ريخته شده بي جواب نخواهد ماند و نبايد گذاشت كه بي جواب بماند. و بار مسئوليت اين حسابرسي تاريخي عمدتا بر دوش جوانان مبارز امروز است.

۱۳۹۲ اسفند ۴, یکشنبه

مخالفان دروغین

جریانات سیاسی از کلمات برای راه، روش و حرکت خود استفاده می کنند. پایه گزاران هر جنبش سیاسی همواره سعی می کنند تا با ارائه تعاریفی مشخص از واژگان پر کاربرد در آن جنبش، راه و هدف آن حرکت را تعیین نمایند.
جریان اصلاح طلبی حکومتی که در حال مشاهده لگد خوردن لاشه مرده خویش است مدت قابل توجهی توانست تا با دارا بودن منابع و رسانه های تبلیغاتی عظیمی که در اختیارش قرار گرفته بود معانی لغات را تغییر داده و اصول بازی را نه تنها در سطح داخلی که در سطح بین المللی نیز برهم زند. این جریان توانست تا با تغییر دادن معانی برخی کلمات اساسی در صحنه داخلی عملا معنای فعل خاله بازی را در دل کلمه سیاست ورزی جای دهد و در صحنه بین المللی با بهره بری از نام اپوزسیون حکومت در واقع اپیلاسیون حکومت را به منظور زیبا سازی ظاهری جمهوری اسلامی در دستور کار خویش قرار دهد.
وقتی شیادان حکومتی با نام اصلاح طلب وارد عرصه سیاسی کشور شدند، کلمه اصلاح طلبی ناگهان ردایی شد برای عافیت طلبی. کلمه مبارزه، به یک باره با عبارت عدم هزینه اجین شد و در همان راستا متدهای مبارزه به کارهای کذایی و خنده آوری همچون افروختن شمع، هواکردن بادکنک، چینش سفره هفت سین، و تغییر یافت؛ هرکس هم که حاضر به پرداخت هزینه و مبارزه ی واقعی بود، خشونت طلب نام می گرفت!
از آن پس عامه جامعه ایران در خاله بازیی که بر پا شده بود سردرگم ماند و جامعه دچار سکون سیاسی عظیمی شد تا جمهوری اسلامی بتواند از برکت آن به عمر خویش ادامه دهد. دستگاه های تبلیغاتی داخلی و خارجی این حکومت هم با هزاران هزار تبلیغ به ثبات این تغییر معانی یاری رساندند.
هربار که رشادتی صورت می گرفت، سگان ولایت فرزندان این خاک را دندان گرفته و تا آنجا که می توانستند به رکورد جنایت خویش می افزودند. مبارزین که حالا هزینه هم داده بودند، در سیستم خاله بازی جریان اصلاح طلبی حکومتی، خشونت طلب نام می گرفتند.
مردم برای قدری آزادی سیاسی هزینه های هنگفتی را پرداخت می کردند، اما مگر در خاله بازی عافیت طلبان (سیاست ورزی اصلاح طلبان حکومتی) جایی برای مبارزین واقعی سیاسی وجود داشت؟ مردم به خیابان ها می رفتند و با برپایی تجمعات مدنی فریاد اعتراض سر می دادند، اما مگر متدهای مبارزه چیزی به غیر از افروختن شمع و چینش سفره هفت سین تعریف شده بود؟ عده ای که صادقانه و بر اثر تبلیغات شدید، به جریان رهبری مخالفان حکومت جمهوری اسلامی دل خوش کرده بودند خیابان ها را مشابه اعتراض در جوامع پیشرفته پر می کردند و منتظر دستور رهبر سیاسی آن جریان می نشستند، غافل از اینکه رهبران سیاسی آن تشکیلات مخالفان که آنها منتظر حرکتش بودند در عمل چیزی به غیر از آبدارچی یک تشکیلات خاله بازی نبود.
نتیجه این شده است که امروز برخی فکر می کنند سرنوشت آنها چیزی به غیر از سوختن و ساختن با حکومت خونخوار ملایان نیست. با خود می گویند که این حکومت اصلاح بشو نیست، رفتنی هم نیست، نیروی صادقی هم وجود ندارد که با اعتماد کردن به آن بتوان این حکومت را به زباله دان تاریخ فرستاد. آخر آنها سالیان درازی زخم خورده یک خاله بازی بوده اند و به راستی حق دارند که با توجه به معانی دروغینی که در ذهن آنها فرو کرده اند، خود را در یک بن بست ابدی تصور کنند.
اما خوشبختانه گروه هایی بوده اند که در تمام آن سالهایی که یک جامعه در رویای اصلاح حاکمیت جمهوری اسلامی با متد بر افروختن شمع به سر می بردند، بر مواضع خود ایستاده و حافظ منافع نهایی مردم ایران بوده باشند.
خوشبختانه با پایداری و استقامت ستودنی گروه هایی که در سالهای پس از انقلاب 57 فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه را در کشور نهادینه کردند و به همان دلیل زیر شدیدترین ضربات تبلیغاتی و حتی نظامی قرار گرفتند، قلب مخالفین واقعی جمهوری اسلامی همچنان می تپد.

با لطف پایداری مبارزان راستین کشور مردم ایران به زودی دوباره معنای واقعی کلمات را در خواهند یافت و خود بنا بر ذات آزادی خواهانه خویش متوجه خواهند شد که می بایست به کدام سو قدم بردارند. به محض فرا رسیدن زمان مناسب، مبارزان دیگر هراسی از خالی شدن عقبه خویش نخواهند داشت. آنگاه مخالفان جمهوری اسلامی هماهنگ عمل خواهند کرد و صدای استحکام قدوم هماهنگ سربازان جنبش آزادی خواهی کشور ناقوس مرگ استبداد آخوندی و سرود آزادی خواهد بود.

۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

چرا دین اسلام یک دروغ است؟

35 سال است در ایران به نام اسلام زندگی را بر یک ملت هفتاد میلیونی تنگ کرده اند و خامنه ای به نام اسلام ناب محمدی، نوکران خود را که زیر دست فیروزآبادی درنده پرورش یافته اند برای کشتار مردم به خیابان ها می فرستد و شنیع ترین اعمال را به نام اسلام ناب محمدی مرتکب می شوند. سال هاست که طالبان برای پیشبرد اسلام آدم می کشد. امیران کشورهای سنی حاشیه خلیج فارس برای پیشبرد کیش وهابی، زنان خود را به پستوها فرستاده اند و به نوعی دیگر خود را نایبان خدا می دانند.
در دارفور که خطرناکترین منطقه در روی کره خاکی است؛ اسلام گرایان در جنگ علیه آفریقای سیاه، با پشتیبانی دلارهای نفتی عربستان سعودی میلیونها انسان را آواره کرده، هر روز جان صدها انسان را می گیرند و کثیف ترین اعمال را به نام مذهب مرتکب می شوند که شرم آن به این زودی از پیشانی انسانیت پاک نخواهد شد.
چاره چیست؟ آیا قرار است که به این وضع ادامه دهیم؟ آیا قرار است باز هم در زمان تولد کودک، در گوشش اذان بگوئیم تا پایه دروغ را از همان آغاز در ذهن طفل بنیان گذاریم؟شنیده ایم که گفته اند: این اسلام حقیقی نیست. پس اسلام حقیقی کدام است؟ کجا باید اسلام ناب محمدی را جستجو کرد؟ در کجای جهان اسلام؟
یا نشانم دهید کجا می شود اسلام ناب را یافت تا من به کیش شما درآیم و یا به کیش من در آیید و به اذان گفتن در گوش نوزادان و کشت تخم دروغ خاتمه دهید تا دست خدا و نایبانش از جامعه ما کوتاه گردد!
همان گونه که اسلام با زور شمشیر بر ایران چیره شد، اکنون با کلاشنیکف و تانک و ترور می خواهند اسلام را در آفریقا تقویت کنند. آن کسانی که با شنیدن نقد در مورد خدا و مذهب رگ های گردنشان متورم می شود، بگویند سالهای 78،67 و88 خدای اسلام کجا بود که چشم خود را بر رفتار وحشیانه سگان حکومت آخوندی، شکنجه ها، کشتار ها و حتی تجاوز های جنسی بست؟
اگر روحانیون می خواهند مقام خود را به عنوان پیشوایان مذهبی حفظ کنند، دست از مداخله در سیاست کشور بردارند و بگذارند تا مردم خود در مورد آینده کشور خویش تصمیم بگیرند.در پناه توپ و تانک های روسی و پشتیبانی چینی؛ بعضی چنان افسار گسیخته اند که رأی رهبر را حکم خدا و بالاتر از خواست مردم می دانند!
کدام عقل سلیم می گوید سرنوشت یک ملت را بدست یک آخوند بسپارند؟ نتیجه آن خواهد شد که شد. آخوند خامنه ای رأی خود را بر رأی مردم مقدم می شمار. مگر تو کیستی که می خواهی سرنوشت یک ملت را رقم زنی؟ مگر در حوزه های علمیه نجف و قم، موادی به جز سفسطه در سخنوری می آموزید تا آیات قرآن را آنگونه که به نفع خود می دانید تفسیر کنید؟
ما در شیعی گری و امام گرایی از استدلال های مستدل در مورد مذهب شیعه و علاقه ایرانیان در ساختن بت های مذهبی مطلعیم، آنچه در اینجا به آن می افزاییم اینست که کدامین این امامان در درگیریهای اخیر به داد مردم رسیدند؟
اکنون رژیم آخوندی چنان از درون متلاشی شده که حتی خود آقایان هم تحمل سیاست های یکدیگر را ندارند و به جان هم افتاده اند.

ملت ایران مجبور است برای دستیابی به آزادی و تحقق یک جامعه قانونمند، مذهب را به پشت دیوارهای حوزه علمیه قم پس بفرستد و دست آخوندها را از سرنوشت کشور کوتاه کند و بار دیگر به طعم شیرین آزادی دست یابد.

۱۳۹۲ اسفند ۲, جمعه

دروغ بزرگ تاریخی: تمدن طلایی ایرانی اسلامی

در جواب کسانی که اسلام را دینی متمدن می دانند، اول بهتر است نگاهی دقیق تر به معانی تمدن بیاندازیم و بعد آثار اسلام در کشورمان را در رابطه با این معانی را بدانیم. صرفنظر از تاریخ و نحوی شکل گیری یک گروه، سلسله و یا قوم ها، صاحب نظران معتقدند کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان و شکل وصف آن مشتق می‌شود. کلمه متمدن شدن هم اساسا به معنی شهرنشین بودن یا شدنست، که توسط افراد جایگزین و انتخاب شده، و موقعیت قانونی آن جامعه را اداره می‌کنند. این واژه درسال 1722 میلادی با مفهومی نزدیک به واژه تمدن استفاده شده است و معنی آن متضاد و مخالف بربریت بوده است. بربریتی که در دین اسلام به کرات دیده شده و پیروان این دین در یورش های وحشیانه خود به دیگر همسایگان به وفور از این بربریت برخواردار بوده اند، و متأسفانه پاره ای از محققین به غلط بر آن تمدن اسلامی نام نهاده اند. مفهوم تمدن به معنی استانداردی برای رفتار محترمانه اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد، رفتار متمدنانه یا مدنی که نقطه مقابل بربریت یا رفتار بد و ناخوشایند تلقی می‌شود. چگونه می توان بر تجاوزات وحشیانه مشتی عرب بیابان گرد که حتی به کودکان مغلوبین رحم نکرده اند، کلمه تمدن اسلامی نهاد؟ مگر اینکه قصدمان استفاده موذیانه از تمدنهای کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته به نام اسلام و تمدن اسلامی باشد.
تمدن‌ها بیشتر بر فرهنگ ها تأکید دارند که در برگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفه‌ای، معماری و دیگر رشته های علوم سازمان یافته، و رسوم تاریخی است که همه اینها در خدمت توسعه جامعه قرار می گیرند، لذا تمدن را می‌تواند توصیف کننده فرهنگ یک جامعه دانست، با این تفاوت که فرهنگ یک جامعه عموما عقاید و آفرینش های انسانی مربوط به اسطوره ها، هنرها، و ادبیات را شامل می شود. حال آنکه تمدن به حوزه  خلاقیت انسانی مرتبط با فن آوری و تکنولوژی و علم اشاره می کند که خط، تکنولوژی، و علم عمومی ترین معیارهای مورد استفاده آنست. در کدام برش از مقاطع اسلامی شما شاهد فن آوری و تکنولوژی بوده اید که از تمدن با لقب اسلامی استفاده می کنید؟ هنوز در قرن بیست و یکم حاکمان اسلامی ضدیت آشکار خود را حتی در زمینه آموزش علوم انسانی نشان میدهند، از کدام تمدن اسلامی سخن می گویید؟
تمدن زمینه می خواهد، فضای فرهنگی لازم دارد تا به بار بنشیند. آیا می توان به رفتارهای ضد بشری مغولان متجاوز که توانستند بساط حاکمیت دینی را برچینند نام تمدن گذاشت؟ این تجاوزات خونبار با یورش های وحشیانه اعراب به سرزمین های ایرانی که مدتهای مدیدی ادامه داشت چه تفاوتی دارد؟ چگونه جنایت از سوی مغولان محکوم است، اما از طرف سپاهیان عمر مجاز؟ چنگیزخان مغول هم بعد از ویرانی ایران مساجد و امامزاده های بسیار ساخت و یا مرمت کرد، پس باید برای او هم تمدنی قائل شد و از تمدن مغولان سخن گفت. اگر چند شخصیت فرهیخته علمی در لابلای تاریخ اسلام با تمام مخالفتهای حاکمان دینی، تلاش نمودند تا از خود آثار با ارزش به جا گذارند، چه ربطی به اسلام و تمدنش دارد؟ مگر شاهد نیستید که کشور ایران و تمام کشورهائی که مورد هجوم اعراب صدر اسلام قرار گرفتند، دچار چه آسیب دیدگی شدید اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی گردیده اند که آثار مخرب و ماندگار آن در سطوح رفتاری و عقیدتی و فرهنگی هنوز زائل نگردیده و در سال 1357 مورد سوءاستفاده شیادان شیعه قرار گرفته که بوسیله آن منفورترین توهین ها را به کرامت انسانی ایرانیان بنمایند و آنانرا ناکامل و نیازمند قیم بنامند؟
فرضیه  تمدن طلائی ایرانی، اسلامی در قرون اولیه اسلام و شکوفائی علوم و فلسفه که از سوی پاره ای محققین داخلی یا خارجی ارائه می گردد، فرضیه ای تقریبا جعلی و تا حدودی هم ردیف فرضیه مذهبی ولایت فقیهانست. ابعاد عظیم و بی سابقه آسیب دیده گی اجتماعی، محصول حملات وحشیانه و ناجوانمردانه اعراب تازه مسلمان شده به ایران، هرگز اجازه شکل گیری تمدنی که معرف فرهنگ اصیل ایرانی باشد را نداده و چسبانیدن تمدن طلائی اسلامی به ایران یک جعل تاریخی و ماندگارست که هرگز از ذهنیت هوشیار ایرانیان واقعی زائل نخواهد گردید. فیلسوف فرانسوی ارنست رنان می گوید: هیچگونه سازگاری بین اسلام و علم و فلسفه وجود ندارد و هرآنچه که با نام علم اسلامی یا فلسفه اسلامی شناخته می شود ترجمه محض از متون یونانی است. از نظر این فیلسوف اسلام نیز مانند سایر دیگر ادیان سیاسی، مخالف خردگرائی و اندیشه آزاد است و آن را مسئول عقب ماندگی کلیه کشورهای اسلامی می داند. از این گذشته تمام شخصیت های علمی مسلمان در زمان حاکمیت های دینی با حکومتگران و حاکمان مشکل داشتند و هیچگاه در سایه حمایت های آنان به کشفیات خود نرسیده اند که نمونه زنده آن ذکریای رازی کاشف الکل است.
یک دین متوحش که تمام قوانین و شریعتش از لحظه تأسیس بر پایه ی تجاوز و چپاول شکل گرفته، چگونه و بر پایه کدام استدلال منطقی می تواند منشاء تمدن باشد؟ نهضت ترجمه در دربار امویان باعث شد تا شاخه هائی از ریاضی نظیر جبر، مثلثات و علوم تجربی مانند شیمی، کیمیاگری، فیزیک، پزشکی و فلسفه از زبان یونانی پایه ریزی گردد و به همت مردان مسلمان ایرانی چون ابن سینا یا نظام الملک این علوم رواج یابند که هیچ ربطی به اسلام و تمدن آن ندارد. تحریف های ناروائی که از سوی عده ای در این زمینه صورت گرفته که تلاش می نمایند حاکمان دینی بنی امیه و بنی عباس را دانش پژوه و فاقد هرگونه تعصب دینی معرفی نمایند، یا حاکمان مذهبی ال بویه را آزاد منش بنامند، تماما جعل واقعیات است، زیرا اگر حاکمان بنی عباس دانش پژوه بودند آنقدر با کتاب بر سر ذکریای رازی که منکر نبوت بود نمی زدند تا چشمانش کور شود. یا اگر حاکمان ال بویه آزاد منش بودند، مسبب گسترش و منشاء این همه خرافات و خزعبلات مذهبی در مورد عاشورا و دیگر مراسم خرافی مذهبی در میان ایرانیان نمی گردیدند.
نمونه دیگر این توهین ها و تضادها در زمان حال، سخنان خامنه ای می باشد. رهبر پرحرف جمهوری اسلامی بارها و بارها پادشاهان برجسته و دادگری همچون کوروش، داریوش و انوشیروان را جباران تاریخ و شاهان فاسد و عیاش نامیده است در حالی که به گواهی تمامی تاریخ نویسان و باستان شناسان کوروش بزرگ پدید آورنده نخستین منشور حقوق انسان، تساوی حقوقی، آزادی دینی و لغو برده داری است و داریوش مردمانش را از دروغ و سپاه دشمن برحذر می داشت و انوشیروان نیز راه و روشی قابل قبول در ایران به وجود آورده بود. در جایی خامنه ای به فرو ریختن کنگره های کاخ کسرا در زمان تولد محمد پیامبر اسلام اشاره می کند که خود توهینی آشکار به تاریخ ایران باستان و پادشاهان ساسانی است. در یک جای دیگر او و سایر هم فکرانش تخت جمشید این شاهکار معماری و افتخار همه دوران را چند ستون بی ارزش و نماد طاغوت می نامند که عمق کینه ورزی آنان با فرهنگ باستانی و ارزشمند ایران را نشان می دهد.

۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

مراحل رسیدن آقا به مقام امامت!


1. پارمان مردمی درست کنیم ولی قانونهای مملکت را خودمان شخصا وضع کنیم.
2. ریشمان را سالی یک سانت بلندتر کنیم و شال چهارخانه فلسطینی ها را به گردن بیاویزیم.
3. مستقیم یا غیر مستقیم دستور ترور مخالفان را بدهیم و بعد آنها را بی خطر و بی اهمیت بخوانیم.
4. به دیگران بگوییم به جای ما توضیح المسایل بنویسند و بعد آنها را رئیس قوه قضائیه کشور بکنیم.
5. تروریست ها را 1 سال مجازات زندان بدهیم و روزنامه نگاران را 5 سال، بدون حق ملاقات با خانواده.
6. مخالفان را (20 ساله یا 70 ساله) بگیریم و شکنجه کنیم تا بگوییند که منافق اند و می خواستند حکومت را براندازند.
7. در دفترمان طرح ترور تئوریسین مخالفانمان را حمایت کنیم و بعد فرمانده طرح را به عیادت تئوریسین نیمه جان بفرستیم.
8. مراقب مورچه های بیتمان باشیم که زیر پا لگد نشوند، اما به مأموران دستور بدهیم به مردم حمله کنند و آنها را لتو پار کنند.
9. به کسانی که قبل از انقلاب یک روز هم پشت میله های زندان نبوده اند مأموریت دهیم همه زندان رفته های دوران شاه را زندانی کنند.
10. زندگی ساده و  معمولی برای خودمان درست کنیم اما به دوستانمان اجازه دهیم در بانکهای سوئیس به اندازه هفت پشت خود پول پس انداز کنند.


۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

سربازی؛ برده‌داری مدرن در جمهوری اجباری


در رژیم جمهوری اسلامی ایران از کسانی که ناچار به پذیرفتن خدمت اجباری می شوند به عنوان سربازان امام زمان و جانشین او خامنه ای یاد می شود و برای کم‌کردن بار منفی و خاطره‌های ناخوشایندش، آن را به خدمت مقدس سربازی تعبیر می‌ کنند، که این موضوع یکی از دغدغه‌ها و ترسناک‌ترین موضوعاتی است که بیش‌تر پسران ایرانی با آن مواجه می‌باشند. دوره و مکانی که قرار بود از پسران جوان مرد بسازد حالا تمام فکر و ذهنشان عبور و دور زدن آن شده است. از کشیدن تمام دندان ها گرفته و طلاق والدین گرفته تا هزار آسیب جسمی به خود، ترفند های جوانان برای گرفتن معافیت شده است.سربازی از دغدغه های اصلی جوانان در سنین ورود به بازار کار است این موضوع سبب شده است که در برخی از کشورها به سرباز نه به عنوان نیروی دفاعی که مانند نیروی کار اقتصادی بنگرند.
برخی از کشورها مردانی را که به سن خاصی (مثلا 18 سال) می‌رسند به خدمت وظیفه سربازی اعزام می‌کنند، در برخی دیگر از کشورها (مانند کوبا) این اجبار برای زنان نیز وجود دارد.در برخی دیگر از کشورها خدمت سربازی اجباری نیست و جوانان می‌توانند به صورت داوطلبانه به استخدام ارتش حرفه‌ای کشورشان در آیند.
بررسی خدمت سربازی در دیگر کشورها، آمارهای جالب و قابل تأملی را به ما می دهد، یک مطالعه و بررسی علمی انجام شده در خصوص خدمت نظام وظیفه در ۱۹۷ کشور جهان می گوید: در ۱۱۲ کشور جهان (۵۷ درصد کشورهای مورد مطالعه) اساسا سربازی اجباری وجود ندارد. ۲۸ کشور سربازی اجباری یک سال و کمتر، ۲۰ کشور سربازی اجباری ۱۸ ماه و یا بیشتر و غیرانتخابی همراه با به کارگیری در امور عملیاتی نظامی دارند. همچنین ۱۴ کشور سربازی انتخابی، ۱۵ کشور از ترکیب نیروهای داوطلب و اجباری و بالاخره ۸ کشور صرفا در امور مدنی یا به صورت نظامی غیرمسلح از نیروی سرباز استفاده می کنند. متأسفانه ایران در بدترین گروه قرار دارد.
خدمتی که در نهم آبان ۱۲۹۴ تصویب و در زمان رضاخان اجرایی شد، اکنون جز جدایی ناپذیر قوانین ایران شده است و هر جوان مذکر ایرانی اگر شرایط معافیت پزشکی یا سایر معافیت ها را نداشته باشد باید دو سال از بهترین و شکوفاترین دوران عمر خود را در خدمت سربازی سپری کند.
ماده چهارم قانون خدمت وظیفه عمومی مصوب سال 1363 بیان می‌کند که خدمت وظیفه عمومی در ایران 30 سال است که به چهار دوره تقسیم می‌شود. خدمت دوره ضرورت (2 سال)، دوره احتیاط (8 سال)، دوره ذخیره اول (10 سال) و دوره ذخیره دوم (10 سال). همچنین این قانون به شورای عالی دفاع اجازه می‌دهد در شرایطی که تعداد مشمولان مازاد بر نیاز باشد، طول دوره ضرورت به 18 ماه کاهش یابد.
دوره سربازی و یا اجبار در انجام آن مترادف با برده‌داری و بیگاری است. چون‌که بسیاری از ویژگی‌های این دو عنوان را دارد. در تمام مدت سربازی، سرباز همه کارها و وظایف محول ‌شده را تقریبا به رایگان انجام داده و به مانند نیروی کار اجباری، بر خلاف میل و خواست شخصی مجبور است با محدود گشتن آزادی‌های فردی خود، کار کرده و در صورت مخالفت، با شدیدترین تنبیه‌ها روبه‌رو شود.
از طرفی دیگر این روزها برای انجام هر کاری از جوان ایرانی کارت پایان خدمت تقاضا می کنند، از ادامه تحصیل گرفته تا کار و ازدواج و وام، گویی این کارت پسران ایرانی را کامل تر می کند. بیشتر سربازان از شرایط کنونی خود راضی نیستند، سربازانی که دارای تحصیلات بالا هستند و حالا باید پست بدهند، ماشین مافوق خود را بشویند و در مقابل همه چیز بله قربان گو باشند.
آیا کسی نباید به میزان فزاینده خودکشی در پادگانها, معتاد شدن جوانان در سربازی, سیگاری شدن سربازان, رواج همجنس بازی در پادگانها, گسترش یأس در بین جوانان, بی اعتمادی آنان به نظام, زیاد شدن سن ازدواج و از همه مهمتر اتلاف دو سال عمر جوانان این سرزمین توجه کند. این ارثیه غرب اکنون در 112 کشور دنیا حذف شده است و در بسیاری کشورها در حال حذف شدن است، یعنی در کشورهای مبدع آن لغو شده ولی ما ایرانیان هنوز از ان حمایت می کنیم.
اکنون با گذشت حدود 80 سال مضرات این قانون آشکار شده است، اما جای این سوال باقی است که چرا این قانون در نظام جمهوری اسلامی ایران همچنان به قوت خود باقی است. همان طور که می‌دانید نهاد دولت در اسلام مطلق العنان و آزاد نیست و در چارچوب قوانین و مقررات شرع محدود است. بر اساس کدام اصل از قوانین اسلام و فقه شیعه دولت اسلامی حق دارد جوانان را وادار سازد که دو سال از بهترین سال‌های عمر خود را در اختیار خود نبوده و حسب دستور دولت به اصطلاح به خدمت بپردازند؟
1- همان طور که اشاره شد سربازی با اصول اسلامی ناسازگار است. در اسلام حتی زمانی که به مملکت اسلامی حمله می‌شود در ابتدای امر جهاد به صورت واجب کفایی واجب می‌شود و بر همه واجب نیست یعنی در صورتی که کشور تحت هجوم باشد نیز نمی‌توان در ابتدا همه را به جنگ برد. حال چگونه است که در جمهوری اسلامی در شرایطی که هیچ جنگی هم نیست جوانان را مجبور می‌کنند که قریب به 2 سال از بهترین زمان عمر خود را در اختیار خود نباشند و سربازان امام زمان و جانشن او خامنه ای شوند! به خصوص آنکه اکنون این شبهه وجود دارد که روحانیون تا زمانی که خود قرار بود به سربازی بروند این قانون را ضد اسلام می‌دانستند. اما زمانی که این قانون برای روحانیون لغو شد، خدمت سربازی نه تنها مجاز شد بلکه مقدس هم شد! مگر بقیه دانشگاه‌ها جهل آموزی می‌کنند که دانشجویان باید به سربازی بروند.
2- بسیاری از جوانان در خلال سربازی به مواد مخدر و یا مشروب مبتلا شده و یا لااقل سیگاری شده‌اند. متأسفانه اکنون دوران سربازی یکی از اصلی‌ترین عوامل انحراف جوانان است و آنهایی هم که از قبل منحرف بوده‌اند بدتر می‌شوند.
3- کشوری که بر روی مخازن نفت قرار دارد چرا باید از جوانان خود بیگاری بکشد. وادار ساختن نیروی جوانی که باید برای پدر و مادرش و یا زن و فرزندانش تلاش کند به دوری از خانواده و استفاده از نیروی او برای پیشبرد فعالیت‌های دولتی که تمام پول نفت به عنوان بیت‌المال در اختیارش است به جز بیگاری چه معنایی دارد.
4- خدمت سربازی چیزی جز اتلاف عمر برای جوانان ندارد زیرا وادار کردن آنها به کاری است که در آن تخصص ندارند و اگر استثنا در راستای تخصص آنها باشد به آن علاقه‌ای ندارند. در مورد سربازان دیپلم وضع بسیار بدتر است و آنان ساعت‌های متوالی به نگهبانی‌های بیهوده و دیوانه کننده می‌گذرانند. . نکته دیگری که بخصوص سربازان با تحصیلات دانشگاهی را ناراضی کرده عدم بکارگیری آن ها در قسمت های مرتبط با رشته تحصیلی است و این سبب می شود که در طی دو سال خدمت سربازی، آموخته های دوران مدرسه و دانشگاه را فراموش کنند.
5- سربازی یکی از مهم‌ترین موانع ازدواج جوانان است. بی تردید کسانی که این مقوله را بر جوانان تحمیل می‌کنند در گناه آنانی که به این واسطه به معصیت دچار شده اند، شریک هستند زیرا بسیاری خانواده‌ها دختر خود را به مردی که می‌خواهد دو سال به سربازی برود نمی‌دهند.
6- بسیاری مشاغل آزاد هستند که نیاز به برنامه ریزی و تداوم کار دارند که سربازی با وقفه‌ای که ایجاد می‌کند از ابتدا مانع رفتن جوانان به سوی آن کارها می‌شود؛ که باعث تأخیر در مولد شدن جوانان و ضرر کلان به اقتصاد کشور می‌شود.
7- سایه شوم سربازی چون کابوسی همواره بر سر جوانان از آغاز نوجوانی تا جوانی هست که موجب انواع اضطراب و اثرات سوء روانی می‌شود. در طول سربازی نیز دوری از خانواده، فشار جنسی، اضطراب از آینده نامعلوم و غیره انواع بحرانهای روحی برای جوانان به ارمغان می‌آورد که بعضا به بیماری‌های حاد روانی، افسردگی و حتی خودکشی منجر می‌شود.
سرتیپ محمودی معاون هماهنگی آجا در همایش پیشگیری از وقوع جرم نیروهای مسلح، مشکلات روانشناختی،بیماری های روحی و روانی، ترس از سربازی یا مأموریت مرزی، عدم اطمینان در امنیت خانواده، نگرش منفی نسبت به سربازان از جمله عوامل خودکشی سربازان به شمار می رود. وی افزود: با توجه به اینکه قربانیان خودکشی مشکلات روانشناختی دارند می توان پیش از حادثه پیشگیری کرد چرا که اقدام به خودکشی فریاد برای کمک است.
8- سربازی یکی از اصلی‌ترین عوامل فرار مغزها می‌باشد. بسیاری از جوانان ایرانی که در خارج از کشور هستند می‌خواهند به کشور خود برگردند و به نام ایران دستاوردهای علمی خود را ثبت کنند ولی خدمت سربازی خود آنها و یا فرزندانشان مانع است، زیرا تا زمانی که مجبور باشند برای برگشتن تاوانی دو ساله بدهند هیچ گاه بر نمی‌گردند.
9- نکته‌ای که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است اینکه بیشترین ضرر و زیان را در سربازی خانواده‌های کم بضاعت و فقیر می‌بینند. فقرا که جوانشان سرمایه کاریشان محسوب می‌شود و بایستی از پتانسیل جوانی فرزندانشان استفاده کنند دو سال از این نعمت خداداد محروم می‌شوند و این نیز نکته ایست که دیده شدن آن در حکومت اسلامی مایه شرم است به گفته شهید مدرس کاری که بر خلاف طبیعت مردم به آنها تحمیل کردیم نتیجه آن بهتر از این نمی‌شود .
10- یکی از مواردی که به مواد حقوق بشر افزوده شده است و در برخی از کشورهای جهان به رسمیت شمرده شده، حق مخالفت اعتقادی و وجدانی با خدمت اجباری سربازی است. بر این اساس خدمت وظیفه اجباری یکی از موارد نقض حقوق انسانها از سوی دولتها دانسته می‌شود. بسیاری از مجادلاتی که پیرامون دوره خدمت سربازی و یا تبعیض جنسیتی موجود در آن به پا شده است، به خاطر تخطی قوانین این دوره از اصول مطرح شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد است. به ویژه موادی که در ذیل آورده شده‌اند:
ماده ۳: هر کس حق حیات، آزادی و برخورداری از امنیت شخصی را دارد.
ماده ۴: هیچ کس را نباید در بیگاری بردگی نگاه داشت...
ماده ۱۸ هر کس حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و مذهب بهره‌مند گردد، این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور و نیز آزادی اظهار مذهب یا باور به شکل آموزش، عمل به شعائر، نیایش و به جای آوردن آیین‌ها چه به تنهایی و چه به صورت جمعی نیز می‌گردد.
ماده ۲۰:... هیچ کس را نباید مجبور به عضویت در یک تشکل کرد.
ماده ۲۳: هر کس حق ... انتخاب آزادانه شغل ... را دارد.
11- پایین بودن منزلت اجتماعی سربازان در جامعه ،مشکلات تغذیه و بهداشتی سربازان در پادگانها...
با توجه به افزایش سالانه تعداد کشورهایی که سربازی را حذف می‌کنند کافی است نگاهی به کشورهای همسایه ایران بیندازیم. در افغانستان، پاکستان، عراق، عربستان، بحرین، قطر،‌امارات و عمان سربازی اجباری حذف گردیده است. تعامل جوانان ایرانی با همسایگان این سوال را در ذهن جوانان و به ویژه مرزنشینان ایجاد کرده است که فرق آنان با جوانان این کشورها چیست؟
3 میلیون سرباز غایب ایرانی در محرومیت کامل اجتماعی زندگی می کنند تا آقایان کمک حال مردم سوریه و لبنان شوند.
در واقع باید گفت سربازی برده‌داری مدرن در جمهوری اسلامی است.