۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

وارهی از سؤال و چون و چرا / هر چه خواهی بكن به نام خدا

وزیر با درایت، که از جهل عامه خبر دارد، به حاکم می‌گوید که می‌تواند با استفاده از پیشوای روحانی کاری کند که همه مملکت تسلیم و فرانبر او شوند و به راحتی مخالفان را از بین ببرد.
گفتش: ای خسرو همايون فر
غافلی از نهاد نسل بشر؟
در جهانی كه از خرد بری است
كار موسی بكام سامری است
در دياری كه عقل معزول است
هر چه خواهی بگو، كه مقبول است
ور كسی دم زند كه "شرع مبين
نيست بهر عذاب اهل زمين
دين حق پاسداری خرد است             
عقل سالم ملاك نيك و بد است"
گردنش را بزن كه قاطی كرد            
رو به اسلام التقاطی كرد
شيخنا را اگر شكار كني      
سركشان را همه مهار كني
حكم تو حكم قادر متعال     
نتوان بردنت به زيرسؤال
وارهی از سؤال و چون و چرا             
هر چه خواهی بكن به نام خدا
تيغ تكفير حجت الاسلام     
شاه را اوفتد اگر به نيام
با چنين حربه ای كه جانسوز است     
شه بر اعدای خويش پيروز است
هر كه زد بر خلاف شاه نفس             
حكم تكفير شيخ او را بس
روزگارش ز بن تباه شود    
در بر خلق روسياه شود
خر مريدان هميشه بسيارند
بنده سبحه اند و دستارند
وای اگر از دهان ملایي        
گشت صادر به فتنه فتوایي
كه: فلان كافر است و دشمن دين      
واجب الرجم گشته است لعين
دم علم كرده هايهوی كنند 
سنگسارش ز چار سوی كنند
بی محابا چنان بر او تازند    
كز جهانش نشان براندازند
كف چو از خون بی گنه شويند           
آنگه اين سگ چه كرده می گويند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر