۱۳۹۲ بهمن ۱, سه‌شنبه

عنوان جعلی روحانیت در اسلام (2)

...این روند تأکید شریعتی مبنی بر عدم وجود مقام روحانی در اسلام، منجر به موضع‌گیری روحانیون علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است! مکارم شیرازی با چاپ مقاله‌ای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رأی شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند.
 تعدادی از طلاب قم نزد شهاب‌الدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌اند که علی شریعتی در یکی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفته‌است دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است. با انتشار این فتوای رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه حسینیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتا بدلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. سید کاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست.
در این زمان تلاش‌هایی هم شد که فتوایی علیه شریعتی، از خمینی صادر شود لیکن وی در این‌باره همواره سکوت کرد.
به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیک به خمینی، مانند مصباح یزدی و نوری همدانی، نیز که بعدها وارد حکومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام کفر شریعتی خودداری کرده بودند. مرتضی مطهری در نامه‌ای در آستانه انقلاب به خمینی می‌نویسد:
کوچک‌ترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاه‌های ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد و مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشته‌اند.
علی مطهری می گوید: روزی در منزل از پدرم پرسیدم نظر امام خمینی در مورد دکتر شریعتی چیست ؟ فرمودند : نظر امام از نظر من تند تر است .شنیدم امام نامه ای به پدرم نوشته بودند که شخص معهود را که شریعتی باشد یا اصلاحش کنید یا بیرونش. ولی صلاح نمی دانستند خودشان در سطح عموم چیزی را مطرح کنند که باعث کندی حرکت مبارزه شود، چون شاید اکثر کسانی که در مبارزه شرکت داشتند به نحوی متأثر از افکار شریعتی بودند و اگر می خواستند کلیه اینها را کنار بزنند، علی می ماند و حوضش.
از خصایص خمینی این بود که به عنوان رهبر مبارز می بایست همه نیروهایی که به نحوی می توانستند در ساقط کردن پهلوی گذشته نقشی داشته باشند را به کار بگیرند و نگذارد از این جهت اختلافی بوجود بیاید و هر نوع حرکت دیگری که با این هدف سازگار نبود، آن را تأیید نمی کرد. در آن وقت، تمام توجه او متمرکز در این جهت بود. با این که گهگاهی از طرف مطهری یا به وسیله نامه یا حضورا مطالبی بیان شده بود، اما او عملا در سطح جامعه چیزی ابراز نمی کرد تا به واقع به منافع خود برسد و سوء استفاده از وجود دکتر شریعتی بکند.
آنچه از خود خمینی در این زمینه ها نقل شده، که نشان دهنده بغض و کینه از دکتر است، دو نکته است که به آن اشاره می کنیم:
خمینی هیچ گاه نگفت که شریعتی شهید شده و اینکه او یک شخص مبارز، متعهد و.. بوده و حتی از این که کلمه «مرحوم» را به کار ببرد، خودداری کرد. او حتی کلمه ی احترام آمیز «مرحوم» که در فرهنگ ما رایج است را نیز به کار نبرد. سید حمید روحانی رفته بود نزد خمینی، گفته بود : خوب بود اقلا یک کلمه مرحوم شما می نوشتید، این که تأییدی نمی شود. ایشان نقل می کند که خمینی فرمود: «اگر او را مسلم می دانستم، می نوشتم!»
این در حالی است که خامنه ای نظر متفاوتی راجب دکتر شريعتي ابراز داشته و می گوید او كسي است كه قطعا نمي‌توان مجاهدت‌ها و كوشش‌هاي او را در اين راه ناديده گرفت اما تأكيد مي‌كند كه اين مسأله نبايد ما را به اين اشتباه سوق دهد كه تصور كنيم او مرتكب هيچ خطا و اشتباهي نبوده و در برخورد با روحانيت و مسائل اصولي و بيان تفكرات اسلامي هيچ نقطه ضعفي نداشته است! که با توجه به این گونه نظرات مبهم و سود جویانه، می توان گفت که تمام دغدغه خامنه ای هم پرهيز از هرگونه اختلاف و دودستگي عاملان خود با دانشگاه‌ها و قشر جوان بر سر اين مسأله است و سعي او بر اینست است كه دو گروه موافق و مخالف را بر سر مسائل اصولي به يكديگر نزديك سازد، زيرا اختلاف بر سر اين مسأله را مضر به حال انقلاب، و منافع رژیم خود مي‌داند.

از طرف ديگرهم، گروهی از روحانیون که در دوران حيات و مبارزه او از وی ستايش می‌کردند پس از انقلاب اسلامی تحليل خود را تغيير دادند و گفتند که آن حرکت و مبارزاتی که به اين نوع حکومت انجاميده است از اصل معيوب و فاسد است چون نتيجه و ميوه‌ای فاسد داده است. این سیاست رژیم جمهوری اسلامی هم مانند بقیه سیاست های خبیث این نظام ، سعی در سوء استفاده از افراد برای رسیدن به قدرت طلبی بیشتر دارد که در هر زمان و موقیعتی که به سود منافع آقایان باشد، نظرات و موضع خود را عوض کرده و به عبارتی هرجا آتش گرمتر است دستشان را آنسو نگه می دارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر